چون قرآنبر ابعاد و زوایای وجود انسان نورافشانی می کند و انسان را از تاریکی و ظلمت جهالت به نور قرب به خداوند وارد می کند . در عالم هستی خداوند نور است و هر مخلوقی که خدایی شود یعنی با عبودیت و بندگی خلیفه ی الهی شود و مظهر صفات و اسماء الهی گردد در واقع به مبدأ نور متصل شده و خود نیز نور می گردد از این رو خداوند خود را نیز نور معرفی می کند الله نور السماوات و الارض مثل نوره کمشکوه فیها مصباح … قرآن نوری است که انسان را از تاریکی و ظلمت دوری از خداوند به نور وصل به قرب او خارج می کند . خداوند تبارک و تعالی در موارد متعددی قرآن کریم را نور نامیده است:” قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ” (مائده 65) که مراد از نور همین قرآن کریم است، بنا بر این جمله:” وَ کِتابٌ مُبِینٌ” عطف است به کلمه” نور” و منظور از نور را روشن همچنین خداى تعالى در چند جا از کلام مجیدش قرآن را نور خوانده، از آن جمله فرموده:” وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ” «سوره اعراف، آیه 157»، و نیز فرموده:” فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا” « سوره تغابن، آیه 8»، و نیز فرموده:” وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً” « سوره نساء، آیه 174». در تمام این آیات، قرآن کریم نور نامیده شده است زیرا ویژگی نور این است که هم خود روشن است و هم اطراف خود را روشن میکند. قرآن کریم هم که با زبان آشنا با فطرت انسان نازل شده است، به روشنی مقصود خود را بیان میکند و نیز مایهی هدایت مردم است مانند چراغی که در تاریکی انسان را راهنمایی و هدایت میکند، انسان را به سرمنزل مقصود میرساند. هر کس از قرآن تبعیت کند و آیات آن را در زندگی سر لوحهی خود قرار دهد، به بیراهه نمیرود و از راه راست منحرف نمیشود و به مقصد که همان سعادت و کمال انسان است میرسد.
چرا در قرآن کریم درباره برف هیچ آیهای وجود ندارد؟
پاسخ اجمالی
این که نام برف در قرآن نیامده، مسئله عجیبی نیست؛ چرا که به جز اسم برف موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که در قرآن به آنها اشاره نشده است. بدیهی است که این نقصی برای قرآن نخواهد بود؛ زیرا قرآن کتاب دائره المعارف نیست، تا اسامی هر چیزی در آن وجود داشته باشد. وقتی می گوییم قرآن کتابی جامع است، منظورمان این است که همه چیزهایی که انسان برای رسیدن به کمال و سعادت اخروی و دنیوی خود بدان محتاج است، در قرآن بیان شده است.
برف
پاسخ تفصیلی
قرآن کتاب هدایت است و هر آنچه به این منظور کمک می رساند در این کتاب مقدس آمده است و روش آن در بیان مطالب، اشاره به اصل و کلیات آنهاست و کمتر به بیان فروع و جزئیات پرداخته است که شاید دلیل آن گستردگی بیش از حد تصور موضوعات و احکام جزئی باشد.
در قرآن و دیگر منابع اسلامی به طبیعت و مظاهر آن و موجودات مختلف توجه بسیاری شده و از آنها به عنوان نعمت ها و نشانه های خداوند یکتا و عظمت و قدرت او یاد شده است؛ زیرا یکی از راه های خداشناسی توجه به مخلوقات و آثار خدا است، به همین دلیل بیشتر، چیزهایی که در معرض دید مردم بوده، در قرآن از آنها یاد شده، تا در خلقت آنها دقت شود.
بنابر این، اگر نام چیزی در قرآن نیامده، مسئله عجیبی نیست؛ چرا که به جز اسم برف موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که در قرآن به آنها اشاره نشده است. برای مثال درباره میوهای؛ مانند پرتقال یا لیمو و یا موز یا درباره موادی؛ مانند نفت و بنزین و بسیاری از چیزهای دیگر مطلبی در قرآن وجود ندارد. پس این پرسش نسبت به همه آنها وجود خواهد داشت. بدیهی است که این نقصی برای قرآن نخواهد بود؛ چراکه قرآن کتاب دائره المعارف نیست، تا اسامی هر چیزی در آن وجود داشته باشد. وقتی می گوییم قرآن کتابی جامع است، منظورمان این است که همه چیزهایی که انسان برای رسیدن به کمال و سعادت اخروی و دنیوی خود بدان محتاج است، در قرآن بیان شده است.
برف در قران
معنای جامعیت قرآن
عقیده ما مسلمانان آن است که قرآن از جامعیت برخوردار است، اما این بدان معنا نیست که حل همه مشکلات را از قرآن انتظار داشته باشیم.
گرچه در باره جامعیت قرآن تحلیل های متعددی از سوی دانشمندان ارائه شده است، اما عمدتاً جامعیت را در راستاى اهداف دین تلقى کردهاند و جامعیت قرآن را امرى اضافى و نسبى دانستهاند.
قرآن کریم، کتاب هدایت براى عموم مردم است و جز این کارى ندارد. البته همه آن چیزهایى که برگشتش به هدایت است؛ از معارف حقیقیه مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهیه و قصص و مواعظى که مردم در اهتدا و راه یافتنشان به آن محتاجند، در قرآن وجود دارد.
دین آمده است آن چیزهایى را در اختیار مردم قرار دهد که مردم با پاى خویش نمىتوانند به آن برسند. اساساً قرآن کریم و همچنین دین، شأنش این نیست که در امورى که مربوط به یافتههاى خود بشر است دخالت کند؛ زیرا خداوند به انسان عقل و خرد و اندیشه ارزانى داشته است. مسلماً دین در صدد از کار انداختن استعدادهاى بشرى نیست؛ چرا که لازمهاش عبث بودن خلقت حواس و عقل و تجربه بشر است. قرآن مجید اساس برنامه خود را بر خداشناسى قرار داده و اعتقاد به یگانگى خدا را اولین اساس دین شناخته است و پس از شناساندن خدا، معادشناسى (اعتقاد به روز رستاخیز که در آن پاداش و کیفر کردار نیک و بد انسان داده خواهد شد) را از آن نتیجه گرفته و اصل دیگر قرار داده است و پس از آن پیامبر شناسى را از معادشناسى نتیجه گرفته است؛ زیرا پاداش اعمال نیک و بد، بدون ابلاغ قبلى – طاعت و معصیت و نیک و بد – از راه وحى و نبوت، صورت نمىگیرد. و آن را نیز اصل دیگر قرار داده، و در نتیجه اعتقاد به یگانگى خدا و اعتقاد به نبوت و اعتقاد به معاد را اصول دین اسلام شمرده است.
پس از آن، اصول اخلاق پسندیده و صفات حسنه مناسب اصول سهگانه را که یک انسان واقع بین با ایمان باید واجد آنها و متصف به آنها باشد، بیان کرده و سپس قوانین عملى که در حقیقت حافظ سعادت حقیقى و زاینده و پرورش دهنده اخلاق پسندیده و بالاتر از آن عامل رشد و ترقى اعتقادات حقه و اصول اولیه است، تأسیس و بیان کرده است. اخلاق پسندیده همیشه با یک رشته اعمال و افعال مناسب زنده مىماند. چنان که اخلاق پسندیده نسبت به اعتقادات اصلى همین وضعیت را دارند؛ مثلاً کسى که جز کبر و غرور و خودبینى و خودپسندى نمىشناسد اعتقاد به خدا و خضوع در برابر مقام ربوبى را نباید از وى توقع داشت و کسى که یک عمر معناى انصاف و مروت و رحم و عطوفت را نفهمیده است، نمىتواند ایمانى به روز رستاخیز و بازخواست داشته باشد.
قرآن مجید مشتمل است بر هدف کامل انسانیت و آن را به کامل ترین وجهى بیان مىکند؛ زیرا هدف انسانیت که با واقع بینى سرشته شده است همان جهان بینى کامل است که لازمه آن به کار بستن اصول اخلاقى و قوانین عملى مناسب با آن است که قرآن مجید تشریح کامل این مقصد را به عهده دارد. خداى متعال در وصف آن مىفرماید: “یهدى الى الحق و الى طریق مستقیم” ؛ هدایت مىکند قرآن مجید به سوى حق (در اعتقاد) و به سوى راهى راست (در عمل).
آیت الله مکارم شیرازی نیز معتقد است: با توجه به این که قرآن کتاب تربیت و انسان سازی است که برای تکامل فرد و جامعه در همه جنبه های معنوی و مادی نازل شده است، منظور از جامعیت؛ تمام اموری است که برای پیمودن این راه لازم است، نه این که قرآن یک دائره المعارف بزرگ است که تمام جزئیات علوم ریاضی و جغرافیایی و شیمی و فیزیک و گیاه شناسی و مانند آن در آن آمده است.
با توجه به مطالب بالا می توان نتیجه گرفت که جامعیت قرآن بدان معنا است که در قرآن تمام چیزهایی آمده است که به شکلی به هدایت انسانها مربوط می شده است و در صورت عدم اشاره به چیزی این نقصی برای قرآن نیست.