بیوگرافی چارلی چاپلین
چارلی چاپلین
زادروز : ۱۶ آوریل ۱۸۸۹
لندن، انگلستان
درگذشت : ۲۵ دسامبر ۱۹۷۷ (۸۸ ساله) سوئیس
آرامگاه : کرسیر-سور-وو وه، کانتون وو سوئیس
محل زندگی : انگلستان، ایالات متحده آمریکا، سوئیس
نامهای دیگر : سر چارلز اسپنسر چاپلین، چارلز چاپلین
پیشه : بازیگر، کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیهکننده، تدوینگر، آهنگساز
سالهای فعالیت : فعالیت در تئاتر از ۱۸۹۴ تا ۱۹۱۴ (از ۵ تا ۲۵ سالگی)
فعالیت در سینما : از ۱۹۱۴ تا ۱۹۶۷ (از ۲۵ تا ۷۸ سالگی)
سبک : کمدی، صامت
همسر ها : میلدرد هاریس (۱۹۱۸ – ۱۹۲۰ طلاق) * لیتا گری (۱۹۲۴ – ۱۹۲۷ طلاق) * پائولت گدارد (۱۹۳۶ – ۱۹۴۲ طلاق) * اونا اونیل (۱۹۴۳ – ۱۹۷۷ تا مرگ چاپلین)
فرزندان : سیدنی چاپلین (پسر چاپلین) * ویکتوریا چاپلین (دختر چاپلین)
والدین : هانا چاپلین (مادر)
زندگینامه چارلی چاپلین
سِر چارلز اسپنسر چاپلین (به انگلیسی: Sir Charles Spencer Chaplin) زاده ۱۶ آوریل ۱۸۸۹ – درگذشته ۲۵ دسامبر ۱۹۷۷ یکی از مشهورترین بازیگران و کارگردانان و همچنین آهنگساز برجستهٔ هالیوود و برندهٔ جایزه اسکار است. بیشتر فیلمهای او کمدی و صامت هستند.
چاپلین در زمینه سینما ۵۳ سال فعالیت کرد که شروع فعالیتهای وی از سالن ویکتوریا انگلستان به عنوان پسربچهای آغاز شد و تا سن ۷۸ سالگی ادامه یافت. وی در سال ۱۹۱۹ همراه با تعدادی از دوستان سینمایی خود اتحادیه سینماگران را تاسیس کرد.
چاپلین یکی از محبوب ترین و بزرگترین هنرمندان قرن بیستم میلادی و تاریخ سینما است.
دوران جوانی
چاپلین خود ادعا میکرد که در سال ۱۸۸۹ در محلهای در جنوب لندن متولد شدهاست. یعنی تنها چهار روز پیش از تولد هیتلر که چاپلین وی را در دیکتاتور بزرگ مورد تمسخر قرار داد. اما سازمانهای اطلاعاتی بریتانیا، فرانسه و آمریکا که در مورد وی تحقیق کردهاند تاکنون به مدرک دقیقی مبنی بر مکان و زمان تولد وی دست نیافتهاند. خانواده چاپلین بیش از ۴۰ سال پس از مرگ وی نامهای در کشویی قفل شده پیدا کردند که در آن اشاره شده بود که چاپلین در کمپ کولیها در اسمسویک در نزدیکی بیرمنگام متولد شدهاست. این نامه در اوایل دهه ۱۹۷۰ توسط جک هیل به چاپلین فرستاده شدهاست. در این نامه گفته شدهاست که عمه او یک ملکه کولی بودهاست و او در کاروان عمهاش متولد شدهاست.
پلیس فدرال آمریکا یا اف بی آی معتقد بود چارلی چاپلین در واقع یک یهودی روس با نام اصلی اسرائیل تورنشتین بودهاست. از سوی دیگر اسکاتلندیارد با ارائه اطلاعاتی از سوی یک منبع اظهار کرد که ممکن است وی در فرانسه متولد شده باشد. اما اداره اطلاعات بریتانیا هیچگاه نتوانست مدارک تولد مربوط به چنین شخصی را پیدا کند و با وجود تحقیقات وسیع، هیچ نوعی مدارک و شواهدی در جهت اثبات این ادعاها پیدا نکرد. قدیمی ترین مدرکی که از وی پیدا شدهاست، گذرنامهای است که در سال ۱۹۲۰ صادر شدهاست.
والدین چاپلین هر دو هنرمندانی در سالن بزرگ لندن بودند و هر دو بازیگر و آوازه خوان، اما پیش از آنکه چاپلین سه ساله شود از هم جدا شدند. مشهور است که نام مادر چاپلین هنا است. چارلی آواز خواندن را از مادرش آموخت. پدرش الکلی شد و کمتر با چارلی ارتباط داشت. بعدها مادر چاپلین دچار بیماری روانی شد و در یک آسایشگاه در حوالی لندن بستری گردید. مستخدمهٔ پدر، چارلی را به همراه برادرش به مدرسه فرستاد و پدر چارلی زمانی که او ۱۲ ساله بود درگذشت.
بیماری مادر چاپلین از آنجایی آغاز شد که در یکی از اجراهای زنده تئاتر در لندن که برای سربازان اجرا میشد، یکی از اجسامی که سربازان مست به روی صحنه پرتاب میکردند به سر مادرش برخورد کرد و مادر چاپلین خون آلود و اشکریزان به پشت صحنه رفت و چاپلین پنج ساله به روی صحنه آمد تا تماشاچیان عصبانی را با خواندن آهنگی سرگرم و آرام کند.
با بستری شدن مادر، چارلی و برادرش رابطهٔ عمیقتری پیدا کردند و هر دو با استعداد بالایی که داشتند در همین سالن قدیمی که پدر و مادرشان در آن کار میکردند، مشغول به کار شدند. در سال ۱۹۲۸ مادر چارلی ۷ سال پس از انتقال وی توسط پسرانش به هالیوود مرد. سالهای پس از مرگ مادر و فقر و استیصال برادران چاپلین تاثیر زیادی بر فضای فیلمهای چاپلین در سالهای بعد گذاشت. بعدها چارلی از وجود برادری ناتنی از سمت مادر آگاه میشود به نام ویلر دریدن که بعدها این برادر به برادران دیگر در هالیوود و استودیو چاپلین میپیوندد.
چاپلین در مورد مادرش میگفت: اگر مادرم نبود شک دارم که میتوانستم در پانتومیم موفقیتی کسب کنم. او یکی از بزرگترین هنرمندان پانتومیم بود که تاکنون دیدهام.
مهاجرت به آمریکا
چاپلین از سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۲ به همراه فرد کارنو سراسر آمریکا را دوره کرد و نمایش تئاتر اجرا میکرد. چاپلین در زمان همکاری با شرکت کارنو در آمریکا هماتاقی استن لورل بود. استنلی به انگلیس بازگشت اما چاپلین در آمریکا ماند. در سال ۱۹۱۳ بازی چاپلین مورد توجه یکی از فیلمسازان قرار گرفت و از آن پس با شرکت فیلمسازی کی استون همکاری کرد. وی نخستین فیلم خود را با نام ساختن یک زندگی که فیلم کمدی بود در سال ۱۹۱۴ آغازکرد. چاپلین در این شرکت و با این فیلم به سرعت به شهرت رسید.
بازیگر پیشرو
در سال ۱۹۱۴ با شرکت کی استون چاپلین سه فیلم بازی کرد و به موفقیتهای چشمگیری رسید. خود در زندگینامهاش چنین مینویسد:
من هیچ ایدهای دربارهٔ چهرهپردازی و لباسم نداشتم. لباسی که در فیلم اول داشتم را دوست نداشتم. در راه لباسخانه به این نتیجه رسیدم که شلوار بگی گشاد بپوشم و کفشهای بزرگ و کلاهی خاص. میخواستم همه چیز با هم در تضاد باشد. کتی تنگ و کلاهی کوچک و کفشی بزرگ. نمیدانستم باید پیر به نظر بیایم یا جوان؟ اما وقتی یاد حرف کارگردان افتادم که میخواست کمی بزرگتر از آنچه هستم به نظر بیایم، پس یک سبیل اضافه کردم. نمیدانستم چه شخصیتی باید داشته باشم، اما زمانی که لباسها را پوشیدم، خودِ لباسها احساسی به من داد که شخصیت را دیدم. آغاز به شناختنش کردم و زمانی که به روی صحنه میرفتم، کاملاً متولد شده بود.
فیلمهای نخست به سبک مک سنت که کارگردان بود، از فضای کمدی جسمی و ژستهای اغراق شده استفاده میکرد. کمکم چاپلین برای این شرکت فیلمسازی کرد و بهعنوان کارگردان فیلمهای کوتاه بیش از ۳۴ فیلم ساخت. چاپلین مورد توجه بسیاری از فیلمسازان و نویسندگان قرار گرفت.
شخصیت چاپلین بیشتر به عنوان «آواره» شهرت یافت که در زبانهای مختلف دنیا مفهومی به مانند فردی ولگرد با رفتارهای پیچیده اما بزرگ منشانه داشت. در سال ۱۹۱۵ چاپلین با یک شرکت تازه قرارداد بست و مشغول ساخت فیلمهای بلندتری شد.
در سال ۱۹۱۶ شرکت فیلم موچوال مبلغ ۶۷۰ هزار دلار با چاپلین قرارداد بست و در مدت ۱۸ ماه وی ۱۲ فیلم بلند کمدی برای آنها ساخت که در این نوع از ویژگی ممتازی در تاریخ سینما برخوردار بودند. در واقع تمام فیلمهای که در این شرکت ساخته شد، به یک اثر کلاسیک سینمای کمدی تبدیل شدند. در پایان این سالها آمریکا وارد جنگ جهانی شد و چاپلین دورهٔ جدیدی از سینمای خود را با دوستانش آغاز کرد. چاپلین از سال ۱۹۱۸ در استودیوی خود مشغول به کار شد. تمام فیلمهای پیشین، دوباره ویرایش و کات شدند و در سالهای مختلف موسیقی و تدوین جدید صورت گرفت.
شیوه فیلمسازی
چاپلین همیشه بسیار اشارهوار در مورد روشهای فیلمسازی خود سخن میگفت، اگر غیر از این عمل میکرد مانند این بود که یک شعبدهباز حقههای خود را افشا کند. در واقع تا قبل از ساخت فیلمهای صدادار مانند دیکتاتور بزرگ در سال ۱۹۴۰، او هیچ وقت یک فیلمنامهٔ کامل از ساخت فیلم در اختیار نداشته است. روش چاپلین این گونه بود که طرحی در ذهنش پرورانده میشد و بر اساس آنچه ارائه میکرد با او قرارداد بسته میشد و در این مسیر او میتوانست آزادانه بنویسد و خود کارگردان فیلم خود باشد. بعد چاپلین گروه همکاری خود را تشکیل میداد و محیط داستان و شخصیتهای آن را میساخت و تقریباً در طول فیلم بود که ابتکارها و ظرافتهای داستان به ذهنش میرسید و آنها را به طرح خود اضافه میکرد. گاهی با قسمتهایی از فیلم که قبلاً پذیرفته شده بود مخالفت میشد یا در روایت داستان ضرورتی ایجاد میشد و چاپلین مجبور میشد قسمتهایی را که قبلاً فیلمبرداری کرده را تکرار کند؛ مگر قسمتهایی که با کل مجموعه داستان در تناقض بود. روش فیلمسازی یکتای چاپلین تنها پس از مرگش شناخته شد، زمانی که صحنههای بریده شدهٔ فیلمها و خروجیهای نهایی آنها بوسیله گروه بریتانیایی «مستند چاپلین ناشناخته» در سال ۱۹۸۳ بررسی شد.
آنچه در بالا گفته شد یکی از دلایلی است که ساخت یک فیلم برای چاپلین نسبت به رقیبانش زمان بیشتری میگرفت. دلیل دیگر آن این بود که چاپلین کارگردان بسیار دقیقی بود و اصرار داشت که هنرپیشهها دقیقاً همان گونه بازی کنند که منظور اوست و اصلاً هم برای او مهم نبود که چقدر طول بکشد تا بتواند بازی مورد نظرش را از هنرپیشهاش بگیرد. چاک جونز که در زمان کودکی نزدیک کارگاه فیلمسازی چاپلین[۴] زندگی میکرده گفته است: به یاد میآورد که پدرش هنگام گرفتن یکی از صحنههای فیلم چاپلین در آنجا حاضر بوده و دیده که چاپلین یک قسمت را بیش از ۱۰۰ بار تکرار کرده تا در نهایت از کار هنرپیشهاش راضی شده و آن قسمت را پذیرفته است.
ترکیب همزمان داستانپردازی و میل به کمالگرایی در چاپلین که منجر میشد به روزها تلاش و هزاران فوت فیلم گرفته شدهٔ بیاستفاده، باعث میشد تا فیلمسازی برای او بسیار پرهزینه تمام شود و کلافگی او باعث پراکندگی و دلگیری هنرپیشهها و سایر عوامل فیلمهایش شود و یا باعث شود آنها ساعتها انتظار بکشند و یا حتی در مواردی کل کار تعطیل شود.
مقایسه با سایر طنزهای صامت
از دههٔ ۱۹۶۰ به بعد فیلمهای چاپلین با فیلمهای دو طنزپرداز دیگر، باستر کیتون و هارولد لوید، مقایسه میشدهاند، این مقایسه به خصوص در میان طرفداران وفادار دو گروه مطرح بود.
این سه طنزپرداز هریک سبک خاص خود را داشت: چاپلین تاکید زیادی بر عواطف و گیرایی فیلم داشت (به همین دلیل در دههٔ ۱۹۲۰ بسیار معروف بود)؛ لوید به داشتن شخصیتهای عامهپسند در فیلمهایش شناخته شده بود و کیتون به خاطر داشتن بردباری همراه با لحنی غرغرو در میان مخاطبان خود مورد پذیرش بود.
از نظر تجاری، تعدادی از سودآورترین فیلمهای صامت اثر چاپلین است، فیلم جویندگان طلا، با فروش ۴٫۲۵ میلیون دلار آمریکا پنجمین فیلم پرسود و سیرک با فروش ۳٫۸ میلیون دلار آمریکا هفتمین فیلم پرفروش بود. درحالی که فیلمهای چاپلین در مجموع ۱۰٫۵ میلیون دلار امریکا سود کردند، هارول لوید، درآمدی در حدود ۱۵٫۷ میلیون دلار داشت همچنین لوید تعداد فیلمهای بیشتری میساخت؛ او در طول دههٔ ۱۹۲۰، ۱۲ فیلم منتشر کرد درحالی که چاپلین در این مدت تنها ۳ فیلم را منتشر کرد. فیلمهای باستر کیتون به اندازهٔ فیلمهای چاپلین و لوید از نظر تجاری موفق نبود. وی حتی در زمانی که در اوج شهرت خود بود در اواخر دههٔ ۱۹۵۰ و اوایل ۱۹۶۰، تنها دست آوردش، تشویق دیرهنگام منتقدان بود.
واضح است که چاپلین و کیتون که هر دو از Vaudeville کار خود را شروع کردند زیاد به یکدیگر توجه داشته باشند. کیتون در سرگذشت خود از چاپلین با نام بزرگترین طنزپرداز که تا به حال زندگی کرده و بزرگترین کارگردان طنز یاد کرده است. چاپلین نیز در ۱۹۲۵ از کیتون در United Artists استقبال کرد و او را از رفتن به مترو گلدن مایر در سال ۱۹۲۸ برحذر داشت و برای آخرین فیلم او با نام «شهرت» متنی ویژه برای کیتون نوشت و از او با عنوان شریک طنزپرداز خود از سال ۱۹۱۵ یاد کرد.
کار خلاقانه
دیکتاتور بزرگ
دیکتاتور بزرگ نخستین فیلم کاملاً ناطق چاپلین بود که در اوضاع نابسامان جهانی در دهه چهل میلادی، اثری ضد نازی بود. این فیلم در مورد دیکتاتوری اروپایی و در واقع تاریخچه زندگی آدنوید هینکل، دیکتاتور کشور خیالی تامانیا است که دست به کشتار یهودیها میزند و اروپا را درگیر جنگ میکند. برخی این فیلم را نپسندیدند و برخی جنبه سیاسی آن را جدی و برخی آن را به قدر کافی جدی نگرفتند. با این حال این فیلم از نظر تجاری محبوبیت فراوانی پیدا کرد و چاپلین را همچنان به عنوان یک ستاره در اوج نگاه داشت.
عصر جدید
موضوع فیلم عصر جدید در مورد کارگرانی است که از آنها زیاد کار میکشند و در فکر افزایش ساعت کاری آنان است ولی با تعطیل شدن کارخانهها بیکاران زیادی در شهر هستند که برای گذراندن زندگی خود مجبور به دزدی میشوند. این فیلم یکی از زیباترین فیلمهای چارلی است.
جویندگان طلا
چاپلین فیلم جویندگان طلا را در مورد رنجهای کسانی ساخت که در آن زمان به دنبال طلا در معادن بودند. چارلی فقیر در این فیلم برای برگزار کردن یک مهمانی شام به خاطر دختر مورد علاقهٔ خود و دوستان او دچار مشکلات بیشماری شد. هیچیک از مهمانها نمیآیند. نقطه اوج فیلم رقص نانهای استوانهای، توسط چاپلین است که در آن نبوغ فوقالعادهاش را بهنمایش در میآورد. نقطه اوج دیگر فیلم، پختن و خوردن یک چکمه توسط چاپلین است.
سیاست
دوره مک کارتی
در حدود سال ۱۹۵۰ جنگ سرد به اوج خود رسیده بود و در آمریکا ترس شدیدی از کمونیستها بوجود آمده بود. در آن سال سناتوری به نام جوزف مک کارتی (به انگلیسی: Joseph Mc Carthy) اعلام کرد لیستی بلند بالا از چند کمونیست معروف دارد. نام چارلی چاپلین نیز در آن لیست بود. او زمانی که برای اولین نمایش فیلم Lime Light به لندن سفر میکرد از اخراج خود از آمریکا با خبر شد. به این ترتیب چاپلین به همراه خانوادهاش از ژانویهٔ ۱۹۵۳ در خانهٔ زیبایی در کورسیر-سور-ووی (به انگلیسی: Corsier – Sur -Vervey) در کشور سوئیس زندگی کرد و تا سال ۱۹۷۲ به آمریکا بازنگشت.
چاپلین در جواب اتهامها گفت: «من یک هنرپیشه هستم نه سیاستمدار»
در سال ۱۹۵۴ مک کارتی و همراهانش رسوا شدند. زیرا مشخص شد مدارکی که برای افشای کمونیستها به کار برده بودند جعلی بود. سال ۱۹۷۲، سال بازگشت شکوهمند چارلی به آمریکا بود و در نیویورک هدیه باران شد و مدال ارزشمند هندل به او اهدا گردید.
در اوایل سال ۲۰۱۲، اداره اطلاعات داخلی بریتانیا (MI5) گزارشی را منتشر کرد که نشان میداد چارلی چاپلین به درخواست آمریکا و به خاطر «گرایشهای کمونیستی» در دورهای توسط این اداره تحت نظر و بازرسی قرار داشتهاست. اما هیچگاه نتوانستند مدرکی دال بر ارتباط چارلی چاپلین و گروههای کمونیستی بیابند. همچنین در این مدارک عنوان شده که اداره امآیفایو، موفق نشده که محل اصلی تولد چارلی چاپلین را کشف کند. همچنین جمعبندی MI6 این بود که چاپلین ممکن است از طرفداران کمونیستها باشد ولی در این مورد رادیکال نیست. اما چاپلین به عنوان یکی از قربانیان مک کارتیزم شناخته میشود.
زندگی شخصی چارلی چاپلین
چاپلین در زندگی شخصی چندین بار ازدواج کرد. اولین ازدواج چارلی در اکتبر سال ۱۹۱۸ با میلدرد هریس (به انگلیسی: Mildred Harris) بود. دختر بانمکی که چارلی را یاد عشق نافرجامش، هتی کلی (به انگلیسی: Hetty Kelly) میانداخت که در سال ۱۹۰۸ عاشق او شده بود. عشقی که از همان ابتدا مورد مخالفت خانوادهٔ هتی قرار گرفت. ازدواج چارلی با میلدرد پس از دوسال یعنی در آوریل ۱۹۲۰ به جدایی کشیده شد. نتیجهٔ این ازدواج یک فرزند پسر بود که تنها سه روز عمر کرد.
چارلی در نوامبر ۱۹۲۴ با هنرپیشهٔ نقش اول فیلم جویندگان طلا (به انگلیسی: Gold Rush) یعنی لیتا گری (به انگلیسی: Lita Grray) ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو فرزند پسر به نامهای سیدنی و چارلز بودند. اما تنها بعد از دو سال این ازدواج نیز به جدایی کشیده شد.
در سال ۱۹۳۶ چاپلین بار دیگر با یک بازیگر ازدواج کرد. پائولت گودارد (به انگلیسی: Paulette Goddard) بازیگر نقش دختر بیخانمان در فیلم عصر جدید (به انگلیسی: Modern Time) که با چارلی ازدواج کرد. این ازدواج نیز در سال ۱۹۴۲ به جدایی انجامید.
در سال ۱۹۴۲ او با دختر یک نمایشنامهنویس معروف آمریکایی به نام یوجین گِلَدِستون اونیل (به انگلیسی: Eugene Gladstone O’Neill) آشنا شد. نام آن دختر اونا اونیل (به انگلیسی: Oona O’neil) بود. با اینکه پدر دختر با این ازدواج مخالف بود اما این ازدواج صورت گرفت. چارلی پنجاه و چهار ساله با یک دختر هجده ساله ازدواج کرده بود. این ازدواج در ۱۶ ژوئن سال ۱۹۴۳ انجام گرفت. اولین حاصل این ازدواج دختری به نام جرالدین (به انگلیسی: Geraldine Chaplin) بود. با اینکه اختلاف سن چارلی و اونا سی و شش سال بود اما این ازدواج پر دوامترین ازدواج چارلی بود و این دو تا پایان عمر کنار یکدیگر بودند.
زندگی هنرمند بزرگ دنیای سینما، چارلی چاپلین، که بیاغراق از مشهورترین هنرمندان این فن است پر از درد و رنج و فقری وصف ناشدنی است. اما کمتر کسی میداند که این هنرمند بزرگ برای «چاپلین» شدن از کجا آغاز کردهاست. خوشبختانه خود او گوشه تاریک اوایل زندگی خویش را در کتابی تحت عنوان «داستان کودکی من» برای ما روشن کرده است. این کتاب مربوط به دورانی است که هنوز کسی چارلی را نمیشناخت و نمیدانست روزی بزرگترین ستاره سینما خواهد شد.
جوایز
* برنده جایزه اسکار بهترین موسیقی ارجینال برای فیلم لایم لایت در سال ۱۹۷۳.
* نامزد دریافت جایزه اسکار در رشتههای بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه ارجینال و بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم دیکتاتور بزرگ در سال ۱۹۴۱.
* نامزد دریافت جایزه اسکار در رشته بهترین فیلمنامه ارجینال برای فیلم موسیو وردو در سال ۱۹۴۸.
* دریافت جایزه اسکار بهترین دستاورد هنری برای فیلم سیرک در سال ۱۹۲۹.
* دریافت جایزه افتخاری یک عمر فعالیت هنری در سال ۱۹۷۲.
* برنده جایزه افتخاری شیر طلایی از جشنواره ونیز در سال ۱۹۷۲.
مرگ
چارلی چپلین در ۲۵ دسامبر ۱۹۷۷ درگذشت و جسد این کمدین در سال ۱۹۷۸ از خاک خارج شد و توسط دو مرد که در ازای بازگرداندن جسد از وکیل چاپلین تقاضای دریافت پول داشتند، در یک مزرعه ذرت دفن شد. جسد از گورستان دهکدهای در سوئیس که چاپلین ۲۵ سال آخر عمر خود را در آنجا گذرانده بود ربوده شده بود و پس از سه ماه، با دستگیری جنازه دزدها که دو مهاجر از بلغارستان و لهستان بودند، به همانجا بازگشت؛ ولی این بار تابوت او را از بتن مسلح ساختند.