پروفسور «کمال سرابندی» Kamal Sarabandi متولد ۱۴ آبان ۱۳۳۵ در زابل می باشد که خانواده پدری اش در حال حاضر در شهر کرج زندگی می کنند، وی عضو شورای مشورتی ناسا ، استاد مهندسی برق و علوم کامپیوتری و مدیر آزمایشگاه پرتو افشانی دانشگاه میشیگان آمریکا و دریافت کننده جایزه هری راسل ۱۹۹۷میلادی است.
بیوگرافی کمال سرایندی
او یکی از رهبران و محققین جهان در زمینه اسباب آلات کنترل از راه دور و ماکرویو است. سرابندی یک روش علمی و عملی در فن مهندسی مایکرویو بوجود آورده اند که ظرفیت حوزه مایکرویو رادار را چندین برابر نموده و مورد استفاده قرار گرفته که جزء پیشرفته ترین و دقیق ترین مدلهای ریاضی می باشد و نیز ایشان با استفاده ازسیستمهای جدیدتصویری رادار به تحقیق و تجسس دراطراف کره زمین و فضای سبز اقدام نموده است.پروفسور سرابندی دروس جدیدی را بجای دروس گذشته در دوره دکترا و فوق دکترا بکار گرفته است. ایشان همچنین جایزه سال ۱۹۹۶ در زمینه مهندسی الکترونیک و علوم کامپیوتری را دریافت نموده است،علاوه براین وی به عنوان اولین استاد سال در آمریکا نیز شناخته شده است.وی تاکنون مدیر اجرایی پروژه*های تحقیقاتی بسیاری وابسته به ناسا،آزمایشگاه پیشرانه جت،آرو،بنیاد ملی علوم،سازمان پروژه های تحقیقاتی دفاعی پیشرفته و دیگر صنایع بزرگ بوده است.
بیوگرافی کمال سرایندی
ایشان دارای ۱۸ مدرک دکتراست که در سه رشته آن به عنوان برترین آن رشته ها شناخته می شوند ( ۱- علم ریاضی ۲- علم رادار ۳-علم الکترونیک) از وی تاکنون فصول گوناگونی در کتب مختلف و بیش از ۱۷۰ مقاله در مجلات مرجع چاپ شده است،عنوان سخنران برجسته وزارت آموزش و پرورش و علوم دولت فدرال آلمان و ارائه دهنده برترین مقاله در کنفرانس علوم ارتش آمریکا، خشی دیگر از افتخارات وی میباشد.ایشان هم اکنون به عنوان ریاست گروه علوم جغرافیایی و سنجش از راه دور انجمن مهندسین برق و الکترونیک در ایالت میشیگان آمریکا و عضو هیئت داوران سازمان فضایی آمریکا NASA در علوم و فنون زمین شناسی می باشد.
محمدبن علی بن ملک دادملقب به شمس الدین عارف معروف (متولد ۵۸۲ و متوفای پس از ۶۴۵ ه ق) خاندان وی از مردم تبریز بودند. شمس ابتدا مرید شیخ ابوبکر زنبیل باف (سله باف) تبریزی بود شمس به گفتهء خود جمله ولایتها از او یافته، لیکن مرتبهء شمس بدانجا رسید که به پیر خود قانع نبود و در طلب اکمل سفری شد و در اقطار مختلف به سیاحت پرداخت و به خدمت چند تن از ابدال و اقطاب رسید بعضی او را از تربیت یافتگان باباکمال خجندی نوشته اند وی در ضمن سیر و سلوک گاهی مکتب داری میکرد و اجرت نمی گرفت.
چهارده ماه در شهر حلب در حجرهء مدرسه ای به ریاضت مشغول بود. و پیوسته نمد سیاه می پوشید وقتی در اثنای سیاحت به بغداد رسید و شیخ اوحدالدین کرمانی که شیخ یکی از خانقاه های بغداد بود در » و عشق زیباچهرگان را اصل مسلک خود قرار داده بود و آنرا وسیلهء نیل به جمال و کمال مطلق میشمرد، دیدار کرد، پرسید که مراد اوحدالدین ؟
«اگر در گردن دنبل نداری// چرا در آسمان نمی بینی »
فرمود که ،« ماه را در آب طشت می بینم » :
گفت «؟ چیستی آن بود که جمال مطلق را در مظهر انسانی که لطیف است می جویم، و شمس الدین بر وی آشکار کرد که اگر از غرض شهوانی عاری باشی همهء عالم مظهر جمال کلی است و او را در همه و بیرون از مظاهر توانی دید اوحدالدین به رغبت تمام گفت که بعدالیوم می خواهم در بندگیت باشم گفت به صحبت ما طاقت نیاری شیخ بجد گرفت فرمود به شرطی که علی ملاالناس در میان بازار بغداد با من نبیذ بنوشی گفت نتوانم.
گفت: وقتی من نوش کنم با من توانی مصاحبت کردن؟ گفت نه نتوانم شمس الدین از این حکایت و روایات دیگر برمی آید که شمس الدین به حدود ظاهر بی اعتنا و به «! از پیش مردان دور شو » بانگی بزد که رسوم پشت پا زده بود و غرض وی از این سخنان آزمایش اوحدالدین بود روزی در خانقاه نصره الدین وزیر اجلاس عظیم بود و بزرگی را به شیخی تنزیل می کردند و شیوخ، علماء، عرفا، امرا و حکما حاضر بودند و هر یکی در انواع علوم و حکم و فنون کلمات می گفتند و بحثها می کردند.
مگر شمس الدین در کنجی مراقب گشته بود ناگاه برخاست و از سر غیرت بانگی بر ایشان زد که تا کی از این حدیثها می نازید؟ یکی در میان شما از حدثنی قلبی عن ربی خبری نگویید این سخنان که می گویید از حدیث، تفسیر، حکمت و غیره سخنان مردم آن زمان است که هر یکی در عهدی به مسند مردی نشسته بودند و از درد حالات خود معانی می گفتند و چون مردان این عهد شمایید، اسرار و سخنان شما کو؟
شمس بامداد روز شنبهء ۲۶ جمادی الَاخر سال ۶۴۲ ه ق به قونیه رسید دربارهء برخورد مولوی بدو روایات مختلف است به هر حال مولوی مجذوب او گردید و از سر مجلس درس و بحث و وعظ درگذشت یاران مولانا و مردم قونیه قصد شمس کردند.و او را ساحر خواندند شمس رنجیده خاطر گشت، سر خویش گرفت و برفت ( ۲۱ شوال ۶۴۳ ه ق) مولانا به طلب شمس به قدم جد ایستاد، ولی اثری پیدا نشده در آخر خبر یافت که وی در دمشق (شام) است، نامه و پیام (بصورت غزلهای لطیف) متواتر کرد و پیک در پیک پیوست عاقبت دل شمس نرم شد یاران مولانا نیز از در اعتذار درآمدند و مولانا عذرشان بپذیرفت.
و فرزند خود سلطان ولد را به طلب شمس روانهء دمشق کرد و او با ۲۰ تن از یاران سفر کرد تا در دمشق شمس را دریافت و ره آوردی که به امر پدر از نقود با خود آورده بود نثار قدم وی کرد و پیامها بگزارد شمس خواهش مولانا بپذیرفت و عازم قونیه گردید (سال ۶۴۴ ه ق) سلطان ولد بندگیها نمود و بیش از یک ماه از سر صدق و نیاز پیاده در رکاب شمس راه می سپرد تا به قونیه رسید و خاطر مولانا شکفته گردید و چندی با او صحبت داشت باز مردم قونیه و مریدان بخشم درآمدند و بدگویی شمس آغاز کردند مولانا را دیوانه و شمس را جادو خواندند فقیهان و عوام قونیه بشوریدند از این رو شمس دل از قونیه برکند و مولانا دو سال در طلب شمس بود و دو بار به دمشق سفر کرد، ولی اثری از او پیدا مجموع آنچه که شمس ) « مقالات » نشد و انجام کارش پیدا نیست سال غیبتش را ۶۴۵ ه ق دانسته اند.
زندگینامه شمس تبریزی
آثار شمس تبریزی
از آثار اوست کتابی بنام در مجالس بیان کرده و سؤال و جوابهائی که میانهء او و مولانا یا مریدان و منکران رد و بدل شده) (نسخهء آن در کتابخانهء قونیه از معارف و لطایف اقوال وی که افلاکی در مناقب العارفین نقل کرده است این هر دو یادداشتهایی است « ده فصل » ،( محفوظ است که مریدان از سخنان شمس فراهم و تدوین کرده اند (فرهنگ فارسی معین) :
شمس تبریزی که نور مطلق است// آفتاب است و ز انوار حق است
مولوی روز سایه آفتابی را بیاب// دامن شه شمس تبریزی بتاب
مولوی رجوع به مجمع الفصحاء ج ۱ ص ۲۸۶ ، فهرست فیه ما فیه و دیوان کبیر شمس تبریزی شود
وحید امیری متولد ۱۳ فروردین ۱۳۶۷ در خرمآباد لرستان است. وی دارای مدرک تحصیلی کارشناسی حقوق و کارشناسی ارشد رشته مدیریت ورزشی است. وحید امیری مدتی پس از پیوستن به باشگاه فوتبال پرسپولیس، ازدواج کرد.
او به دلیل تولد در روز طبیعت، زمانی که به تیم ملی دعوت شد شماره ۱۳ را برداشت که البته بعداً به ۱۰ و ۱۱ تغییر کرد. وحید امیری از جمله فوتبالیستهایی است که در سن بالا به موفقیت رسیده و به همین دلیل همیشه صراحتاً میگوید اولویتش پول است و وقت زیادی برای آیندهسازی ندارد.
دوران حرفه ای وحید امیری
وحید امیری فوتبال حرفهای خود را از سال ۱۳۸۷ با باشگاههای داتیس و کوثر لرستان شروع کرد، پس از آن به گهر دورود و سپس برای مدت دو فصل به نفت مسجدسلیمان پیوست.
وحید امیری در باشگاه نفت تهران
وحید امیری در سال ۹۲ با قراردادی دوساله به نفت تهران پیوست. او نخستین گل خود را برای نفت در ۱۵ مرداد ۱۳۹۲ مقابل داماش گیلان به ثمر رساند که منجر به تساوی ۱–۱ برای هردو تیم شد. نخستین پیروزی آسیایی وحید امیری در فروردین ۱۳۹۴ مقابل الشباب عربستان بود که با نتیجه ۳–۰ به سود نفت به اتمام رسید. نفت در شهریور همان سال با نتیجه ۲–۱ مغلوب الاهلی شد و از گردونه مسابقات حذف گردید، تک گل نفت را امیری در دقیقه ۵۰ به ثمر رساند.
وحید امیری در باشگاه پرسپولیس
وحید امیری پس از اتمام قراردادش با نفت در سال ۱۳۹۵ با قراردادی ۲ ساله رسماً به عضویت باشگاه فوتبال پرسپولیس درآمد؛ پیوستن وحید امیری به پرسپولیس دارای حواشی خاصی بود، علیرضا منصوریان که امیری و بیرانوند را بارها ملاقات کرده بود و استقلالیها این احتمال را میدادند که این دو به استقلال میآیند، به شدت از انتقال امیری به پرسپولیس عصبانی شدند، به نحوی که یک مقام مسئول در باشگاه استقلال در مصاحبهای به انتقاد از تصمیم وحید امیری پرداخت.
نخستین گل وحید امیری برای پرسپولیس، در یک تساوی ۱–۱ مقابل فولاد خوزستان به ثمر رسید؛ همچنین وحید امیری معمولاً اوتهای نزدیک به دروازه حریف را به صورت بلند میفرستد و موقعیتهای خطرناکی را روی دروازه حریفان ایجاد میکند. وحید امیری عملکرد مناسبی در پرسپولیس داشته و بارها در تیم منتخب لیگ برتر فوتبال ایران قرار گرفتهاست.
امیری توانست با پرسپولیس به جمع ۴ تیم برتر فوتبال آسیا صعود کند و به مقام قهرمانی لیگ برتر فوتبال ایران ۹۶–۱۳۹۵ و سوپر جام فوتبال ایران ۱۳۹۶ برسد.
زندگینامه وحید امیری
عملکرد ملی وحید امیری
وحید امیری نخستین بار ۳۰ دسامبر ۲۰۱۴ در جریان اردوی تدارکاتی تیم ملی که برای آمادگی درجام ملتهای آسیا ۲۰۱۵ در کشور پرتغال برگزار میشد توسط کارلوس کیروش به تیم ملی دعوت شد. او نخستین بازی ملی اش را در یک بازی دوستانه مقابل عراق در ۴ ژانویه ۲۰۱۵ انجام داد و نخستین گل ملی اش را در جریان یک پیروزی ۲–۰ مقابل شیلی به ثمر رساند.
وحید امیری در جریان جام ملتهای آسیا ۲۰۱۵ در دیدار مقابل عراق که بازی به ضربات پنالتی کشیده شده بود پنالتی خود را از دست داد تا ایران بازی را واگذار کند و از صعود به نیمه نهایی باز بماند.
در مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۸ که تیم ملی فوتبال ایران به عنوان تیم اول گروه خود به جام جهانی صعود کرد، وحید امیری در تمامی بازیها (چه ثابت چه بهعنوان بازیکن ذخیره) به میدان رفت.
افتخارات ورزشی وحید امیری
وحید امیری در عرصه باشگاهی با نفت به رتبه سوم لیگ و فینال جام حذفی رسید و در لیگ قهرمانان نیز تا جمع ۸ تیم برتر صعود کرد .او درپرسپولیس قهرمان لیگ شانزدهم شد و این بار تا نیمه نهایی لیگ قهرمانان بالا رفت. وحید امیری در دو دربی با پیراهن سرخ حضور داشته است.
در عرصه ملی امیری توسط کیروش دعوت و در جام ملتهای ۲۰۱۵ فیکس شد و پنالتی او در یکچهارم منجر به حذف ما شد. او در – بازی ملی – گل زده و – اخطار دارد.
ازدواج و همسر وحید امیری
این بازیکن خوش اخلاق کشورمان در زمستان سال ۱۳۹۵ ازدواج کرد و مراسم باشکوهی را گرفت و به رسم عروسی لرستانی ها همه اقوام خود را دعوت کرد.
بیستم آوریل زادروز مردى است که کمابیش نامش را شنیده ایم ودر مورد او حرف و حدیثهاى بسیار زیادى زده شده و در آینده نیز زده خواهد شد.
آدولف هیتلر مردى است که جهان را لرزاند و به اعتقاد بسیارى دنیایى که امروز در آن زندگى مى کنیم ساخته و دست پرورده اوست؛ دنیایى که چه از نظر نظامى و چه از نظر ارتباطات و از نقطه نظرهاى دیگرى چون پزشکى ، فرهنگى ، اقتصادى ، علمى و حتى تفریحى بى تاثیر از او نبوده و نمى تواند باشد.
در اینجا نمى خواهم در مورد خوب یا بد بودن او سخن بگویم چرا که تبلیغات دنیاى غرب بر علیه او به حدى است که هر کس تا نام او را مى شنود به یاد کوره هاى آدم سوزى ، کشتارهاى وسیع غیر نظامیان و جنگ و خونریزى و کشتار مى افتد.
در صورتى که واقعیت امر چیز دیگریست واین نکته هیچگاه نباید فراموش شود که هیتلر براى سه سال متوالى مرد سال اروپا لقب گرفت و جهانیان او را مى ستودند و ملت آلمان او را مى پرستیدند.
پس هیتلر را نباید به صرف یک جنایتکار جنگى نگریست ، هر چند که جنایتکار جنگى را نیز باید بیشتر مورد بررسى قرار داد. در هر جنگى جنایت رخ مى دهد و کشته شدن بیگناهان منفک از جنگ نمى باشد. آیا مى توان باور کرد که هیتلر به تنهایى دست به این همه جنایت زده باشد و متفقین جوابى به این جنایتها نداده باشند.
در دادگاه نورنبرگ که براى محاکمه جنایتکاران جنگى برگزار شده بود هیچ وکیل مدافعى از او دفاع نمى کرد و تنها دادستانهاى غربى بودند که او را محکوم مى کردند و شاهدینى بودند که همگى دست نشانده متفقین بودند و براى اثبات صحت و یا سقم مطالبشان هیچ بررسى جدى بعمل نیامد.
در جایى دیدم که شخصى در جایگاه شهود ادعا کرده بود که در کارخانه اى کار مى کرده که در آن توسط روغن برگرفته شده از انسانهایى که سوزانده مى شدند نوعى صابون درست مى کرده اند و تنها مدرکش قالب صابونى بود که روى میز قاضى دادگاه وجود داشت. حال در مورد اینکه آن صابون مورد آزمایش قرار گرفته یا خیر هیچ مدرکى در دست نمى باشد.
هیتلر مى گوید:
… به هیچ وجه مهم نیست ، وقتى ما فاتح شدیم هیچکس در این باره سوالى نخواهد کرد.
آرى ، مانند این است که او تمامى این روزها را پیش بینى کرده بوده است و پس از جنگ ، هنگامى که متفقین به پیروزى رسیده بودند هیچ کس آنها را بازخواست نکرد که مثلا آقاى استالین شما چرا در اول جنگ که متحد هیتلر بودید آن فجایع را در فنلاند بوجود آوردید.
به هرحال …….. مختصرى از زندگى او:
صد و چهارده سال پیش، دریک غروب بهارى در منطقه سرسبز باواریا ( مرز میان آلمان و اتریش) ، آلویس و کلارا صاحب فرزندى شدند که نامش را آدولف گذاشتند.
آلویس هیتلر کارمند اداره گمرک بود و به همین جهت دوست داشت که پسرش نیز راه او را ادامه دهد وکارمند شود. از این رو با آنکه درآن زمان در وضعیت مالى بدى قرار داشت پسرش را براى تحصیل به مدرسه فرستاد اما آدولف نمى خواست کارمند شود.
او کارمند شدن را همتراز اسارت مى دانست و از اینکه بله قربان گوى کس دیگرى باشد متنفر بود. به همین جهت با آنکه پدرش سخت مخالف بود به هنر نقاشى روى آورد. دیرى نپایید که نخست پدر و سپس مادرش را از دست داد و او مجبور شد که براى ادامه زندگى به تنهایى به وین، پایتخت بزرگ و ثروتمند آن زمان اروپا ، گام بگذارد. او در آنجا روزگار سختى را پشت سرگذاشت.
در سال 1914 یعنى درست در سالى که جنگ اول جهانى رخ داد به آلمان هجرت کرد و چون تعصبات ملى قویى داشت به جبهه اعزام شد و آن طور که دوستانش مى گویند رشادتهاى زیادى از خود نشان داد تا آنجا که به مدال صلیب شجاعت که تا آخر عمر با افتخار به گردن مى آویخت نائل گشت.
به سبب جراحتهاى جنگ در بیمارستان بسترى بود که خبر شکست آلمان را به گوشش رساندند. این تلخ ترین خبرى بود که تا آن زمان شنیده بود و او را منقلب نمود.او سیاستمداران را مسببین اصلى این شکست مى دانست و به همین جهت بود که نسبت به حکومتى که آنان بنام جمهورى وایمار تشکیل دادند هیچگاه خوشبین نبود.
پس از جنگ او در قسمت تبلیغات ارتش به کار مشغول شد تا زمانیکه وارد حزب کارگران آلمان گشت. این همان حزبى است که بعدها بنام حزب ناسیونال سوسیالیسم آلمان بزرگترین حزب آلمان گردید.
حزب کارگران حزبى کوچک و متشکل از نهایتا 10 عضو و تعدادى هوادار بود. اما با مدیریت، فعالیت و کوششهاى آدولف هیتلر و همچنین ابداعاتش از قبیل ساختن پرچم و سرود براى حزب و نیز برگزارى جلسات حزبى در اماکن مطرح و همچنین تاسیس روزنامه برا ى حزب رفته رفته تبدیل به حزبى بزرگ شد تا آنجا که دست به یک کودتا زدند که بعدها بنام کودتاى آبجوفروشى مشهور شد.
کودتایى که در آن هیتلر و دیگر افراد حزب بر علیه دولت جمهورى براه انداختند. اما به سبب خامى او و همکارانش در این راه با شکست مواجه شدند و نه تنها همگى را به زندان افکندند بلکه حزب تعطیل و غیر قانونى اعلام و از هرگونه فعالیتى منع گردید.
زندگینامه هیتلر
هر کس دیگرى بود دست از کار مى کشید و یا حداقل در زمانى که در زندان بود حرکتى نمى کرد اما این شخصیت خارق العاده دست به یکى از بزرگترین اعمال خویش زد، نوشتن کتابنبرد من .
کتاب نبرد من بعدها بعنوان کتاب مقدس نازیها ( اعضاء حزب ناسیونال سوسیالیسم ) درآمد که در آن ریشه هاى فکرى رایش سوم بیان گردیده است. رایشى که بزرگترین امپراتورى آلمان لقب گرفت.
پس از آزادى او با دولت توافق نمود که بر علیه آنان حرکتى انجام ندهد و اینچنین بود که بار دیگر حزب را رو به جلو به پیش راند.
حزب نازى به علت نبوغ سیاسى هیتلر به سرعت حزب اول آلمان شد و در پارلمان اکثریت کرسیها را به خود اختصاص داد بطوریکه هرمان گورینگ یکى از نزدیکترین یاران هیتلربه عنوان رئیس پارلمان انتخاب گردید.
سرانجام در 30 ژانویه 1933 ژنرال هیندنبورگ رئیس جمهور سالخورده آلمان آدولف هیتلر را به عنوان صدراعظم آلمان برگزید و این لحظه تاریخى آغاز رایش سوم مى باشد.
هیتلر پس از به قدرت رسیدن به سرعت وضع اقتصادى آلمان را بهبود بخشید و با اینکه در پیمان ورساى آلمان حق داشتن نیروى نظامى را نداشت با نیرنگ یک نیروى نظامى براى آلمان آفرید که تا آن زمان بى سابقه بود.
پس از آن اتریش را الحاق خاک آلمان کرد.اتریش پس از جنگ اول جهانى بسیار ضعیف شده بود و هیچ نشانى از شکوه و عظمت گذشته را نداشت ، به همین سبب مردم مشتاقانه به الحاق کشورشان به آلمان قدرتمند راى مثبت دادند. این واقعه به آنشلوس معروف است.
بدین ترتیب هیتلر در 14 مارس 1938 پیروزمندانه و در حالى که به ابراز احساسات مردم که مشتاقانه براى دیدنش صف کشیده بودند پاسخ مى گفت وارد وین ، شهرى که روزگارى در آن زندگى سختى را سپرى کرده بود ، گردید.
پیمان ورساى یکى از ذلت بارترین پیمانهایى بود که پس از جنگ اول جهانى و در پى شکست آلمانها بر ملت آلمان تحمیل گردیده بود و هیتلر سوگند خورده بود که این پیمان را براندازد. از جمله مفاد این پیمان دادن سرزمینهایى از آلمان به لهستان بود و چون آلمانیها، لهستانیها را ملتى پست تر از خود مى دانستند این امر برایشان بسیار گران مى آمد.
بدین سبب به دستور هیتلر در سپیده دم اول سپتامبر 1939 لشکریان قدرتمند ورماخت (ارتش آلمان ) مانند سیل از مرز لهستان عبور کردند و از شمال و جنوب و مغرب به سوى ورشو پیش راندند. انگلستان و فرانسه که در آن زمان جزو هم پیمانان لهستان بودند، پس از این واقعه به آلمان اعلام جنگ کردند واین آغاز جنگ دوم جهانى، بزرگترین جنگ تاریخ بشرى ، بود.
نبوغ نظامى هیتلر به صورتى بود که همه جهان را به شگفتى واداشته بود. با تدابیر نظامى این مرد لهستان، دانمارک، نروژ،هلند ، بلژیک و سپس فرانسه به سرعت به اشغال نیروهاى آلمانى درآمد.
هیتلر انگلستان را جزء لاینفک تمدن اروپا مى دانست و در هر لحظه از جنگ براى صلح با انگلستان اقدام مى کرد اما انگلیسیها که مردمى متکبر بودند حاضر به صلحى که کمتر از تسلیم نبود نمى شدند و تا آخرین نفس دلاورانه با آلمانها جنگیدند.
هیتلر که نه مى خواست انگلستان را از بین ببرد و نه مى خواست قدرت ارتش خود را کاهش دهد از ادامه جنگ در غرب منصرف شد و رویش را به طرف شرق ، یعنى روسیه ، برگرداند.
در ساعت 3:30 بامداد 22 ژوئن 1941 ارتش آلمان طى عملیاتى موسوم به بارباروسا به روسیه شوروى حمله کردند. در ابتدا سرعت ارتش بسیار بالا بود و در همان آغاز عملیات قسمتهاى بسیارى از خاک روسیه را به تصرف خود درآوردند.هیتلر و سایر فرماندهانش اینچنین مى پنداشتند که کار روسیه تا قبل از پائیز به اتمام خواهد رسید و همین ، بزرگترین اشتباه ، او بود.
در زمستان سرد آن سال روسیه، ارتش آلمان ، بعلت نداشتن تجهیزات کافى براى نبرد زمستانى با آنکه تا دروازه هاى مسکو رسیده بود، بعلت مقاومت سرسختانه مردم و ارتش روسیه، مجبور به عقب نشینى شد و این آغاز پایان بود.
پس از ورود آمریکا به جنگ جهانى دوم که توسط ژاپن صورت گرفت ، روح تازه اى در قواى متفقین دمیده شد و جنگ وارد مرحله جدیدى گردید.
سرانجام با توافقى که توسط سران سه کشور انگلستان،روسیه و آمریکا یعنى چرچیل، استالین و روزولت انجام گرفت ، متفقین از شرق و غرب به سمت آلمان یورش بردند و توانستند ارتش آلمان را به زانو درآورند.
هیتلر تا دقایق آخر مقاومت کرد و چون دیگر هیچ نیرویى براى جنگیدن نداشت براى آنکه جسدش به دست دشمنانش نیفتد دستور داد جسدش را بسوزانند و پس از این دستور با شلیک تپانچه به زندگى پر فراز و نشیب خود پایان داد.
اما جنگ جهانى دوم ، جداى از تبعات منفى ، آثار مثبتى نیز بر جاى گذاشت که امروزه بشراز آنها بهره مند است. اصولا انسانها در مواقعى که ضرورت ایجاد کند دست به کارهاى بزرگى مىزنند و رشد سریع علم و دانش بشرى و پیشرفت فوق العاده تکنولوژى که به علت رقابت شدید نظامى بوجود آمد از جمله این آثار است.
از دیگر مواردى که در دنیاى پس از جنگ بوجود آمد و مستقیما به این جنگ مربوط مىشود مى توان از تشکیل سازمان ملل متحد، بوجود آمدن بلوک شرق و غرب و دو قطبى شدن جهان و دهها موارد دیگر را نام برد که هنوز هم مى توانیم این موارد را ببینیم.
اما اگر هیتلر پیروز مى شد ما یقینا در دنیاى دیگرى زندگى مى کردیم و شاید این همه کشت و کشتارهایى که پس از این جنگ در سرتاسر جهان به بهانه هاى گوناگون شکل گرفته و مى گیرد بوجود نمى آمد………… و باز هم شاید … شاید ایران خوشبخت تر از آنى که هست مى بود.