شهلا ناظریان (زادهٔ ۱۳۲۹ خورشیدی ایران) بازیگر سینما و تلویزیون و دوبلور ایرانی است. او همسر حسین عرفانی و برادرزادهٔ ایرج ناظریان گویندهٔ نامدار ایرانی است.
از سال ۱۳۴۱ وارد عرصهٔ دوبله شد ولی بثورت حرفه ای کارش از سال 1342 شروع شد بازیگری در تئاتر را در سال ۱۳۶۸ تجربه کر همچنین در سریال تلویزیونی «این خانه دور است» ( و سریال داستان یک شهر و همچنین فیلم های سینمایی «خوشخیال»، «پرِ پرواز» و «شب بخیر غریبه» و … به عنوان بازیگر به ایفای نقش پرداخته است.
حسین عرفانی متولد 1321 در محله سلسبیل تهران، دوبلور و بازیگر است
در دوران دبیرستان کار تئاتر هم می کرده. کار دوبله را از سال ۱۳۴۰ شروع کرده یعنی در سن ۱۹ سالگی و در استودیو دماوند. دورانی که به قول عرفانی هر کسی وارد کار هنر شد ماندگار شد : «در دهه چهل و پنجاه در تمام زمینه های هنری چه موسیقی چه نقاشی و چه دوبله هر کسی وارد شد ماندگار شد.»
تحصیلاتم : دیپلم
قبل از انقلاب از دوبله تا بازیگری
اولین نقش ها را هم در «شبی در رم» و «پرفسور کم حافظه» گفته و البته نقش های کوچکی بودند تا این که کم کم عرفانی جای خود را به عنوان یک گوینده حرفه ای باز کرد و با دوبله در فیلم هایی مثل «ویلون زن روی بام»، نقش های جدی تری را نصیب خود کرد
از کلارک گیبل در برباد رفته بگیرید تا همه فیلم های همفری بوگارت. البته او تنها در کار دوبله نماند و دیگر عرصه های هنری را هم تجربه کرد: «پرویزکاردان در استودیوی دوبله من را دید و دعوت به بازیگری کرد و بعد در سریال تلخ و شیرین نقشی را به عهده گرفتم.» نقشی که باعث شد او بازیگری را هم در کنار کار دوبله ادامه دهد و در سریال هایی مثل زیرگذر عمر و این خانه دور است بازی کند.
خانواده دوبلور
حسین عرفانی در سال 1361 با شهلا ناظریان از دیگری دوبلور های مشهور ایرانی ازدواج کرده است و ثمره این دو مهسا و رستا است، مهسا کار بابا و مامان رو پیگیری کرده و الان در حوزه دوبله فعالیت دارد ، اما رستا دکترای تغذیه دارد و کاری به کار دوبله ندارد ، هر دو دختر متهال هستند.
بیوگرافی شهلا ناظریان
علاوه بر گویندگی و بازیگری
حسین عرفانی : به جز دوبله و بازیگری ومجری گری، عرفانی در کارهای تبلیغاتی هم گویندگی می کند: «از اول انقلاب تک و توک کارهای تبلیغاتی را گویندگی می کردم و الان هم به صورت حرفه ای آن را دنبال می کنم.»
سحر ولدبیگی (زاده ۱ تیر۱۳۵۶، تهران) هنرپیشه سینما و تلویزیون ایران است.
وی دختر مسعود ولدبیگی و همسر نیما فلاح است. سحر ولدبیگی دارای مدرک دیپلم اداری بازرگانی از هنرستان شهید مدرس است. او یک دوره بازیگری را در کارگاه آزاد بازیگری گذراند و پس از بازی در چند مجموعه تلویزیونی، با سریال «دختران» شناخته شد.
بیوگرافی کوتاه نیما فلاح
نیما فلاح (زاده ۱۳۵۱ تهران) بازیگر ایرانی تلویزیون و سینما است. او بازی در تلویزیون را با نقش دستیار درک (هنرا) در مجموعه طنز ساعت خوش به کارگردانی مهران مدیری آغاز کرد و پس از چند سال وقفه دوباره با مهران مدیری در برنامه جنگ ۷۷ فعالیت بازیگریاش را ادامه داد. وی همسر سحر ولدبیگی است و زندگی عاشقانهای با او دارد.
فیلمشناسی سحر ولدبیگی
مجموعه تلویزیونی
۱۳۹۶
۱۳۹۴، قرعه
۱۳۹۳، در حاشیه
۱۳۹۲، باغ سرهنگ
آبپریا
۱۳۹۱، مسیر انحرافی
۱۳۸۸، دارا و ندار
گمشده، «اپیزود دوم ۱۳۸۸»
ماه عسل
۱۳۸۷، غیر محرمانه
بلندگوهای افسانهای
۱۳۸۶، چارخونه
۸۵-۱۳۸۴، زندگی به شرط خنده
۸۳-۱۳۸۲، نقطه چین
۱۳۸۲، رانت خوار کوچک
۸۲-۱۳۸۱، پاورچین
۱۳۸۱، پشت کنکوریها
۱۳۸۰، دختران
۱۳۷۹، پسرخالهها
۱۳۷۸، عروسکی قلیدون
قصههای شهرک
۱۳۷۷، ب مثل بهار
۱۳۷۵، سلام زندگی
فیلم سینمایی
مجرد ۴۰ ساله «۱۳۹۳»
شهر موشها ۲ «۱۳۹۳»
یک فراری از بگبو «۱۳۹۰»
خاله سوسکه «۱۳۸۸»
قلقلک «۱۳۸۴»
اگه میتونی منو بگیر «فیلم ۱۳۸۵» «۱۳۸۴»
ازدواج غیابی «۱۳۷۹»
ویدیویی خانگی
دامادی به نام صفر «۱۳۸۹»
رالی ایرانی «۱۳۹۱»
شوخی کردم مهران مدیری «۱۳۹۲»
سیگنال موجود است مهدی مظلومی«۱۳۹۴»
عطسه مهران مدیری «۱۳۹۴»
تله فیلم
من پلیس نیستم «۱۳۹۰»
چشماتو ببند «۱۳۸۹»
کادوی دربهدر «۱۳۸۸»
فرشته نزدیک است «۱۳۸۸»
سکههای شانس «۱۳۸۸»
قاتلین پیرمرد «۱۳۸۷»
راز زندگی عاشقانه سحر ولدبیگی و همسرش نیما فلاح
اول تیر ۱۳۹۵، ازدواج سحر ولدبیگی و همسرش نیما فلاح ۱۳ ساله میشود. البته اگر زمان آشنایی و دو سال و نیم نامزدی را در نظر بگیریم، از مرز ۱۵ سال میگذرد. در واقع سر سریال «پسرخالهها» بود که با هم آشنا شدند. بعضی نامها و واژهها هستند که به دنبال خودشان نام و واژهای را به دنبال میآورند و به نوع همیشه در کنار هم معنا و وزن مناسب را پیدا میکنند. اگر به این دست عناوین ترکیبی از منظر اشخاص نگاه کنیم بعضی اسامی هم همیشه در کنار هم معنای دقیقتر و کاملتری دارند. «سحر ولدبیگی و نیما فلاح» یکی از همین ترکیبهای خاص هستند که همیشه به زبان آوردن نام یکی از آنها مترادف با به ذهن آوردن نام آن دیگری است. زوجی که همین تیر ماه زندگی مشترکشان وارد سال سیزدهم خود میشود. بیحاشیه بودن و شادابی، بارزترین وجه زندگی آنهاست. دو عاملی که به زندگی آنها در این سالها قوام لازم را داده و باعث شده آن باور همیشگی «زندگی زوجهای هنری دوام ندارد»، شکست سختی بخورد.
چند سال از ازدواجتان میگذرد و چطور به این نتیجه رسیدید که زوج مناسبی برای یکدیگر هستید؟
سحر: اول تیر 95 که بیاید، ازدواج ما ۱۳ سالش تمام میشود. البته اگر زمان آشنایی و دو سال و نیم نامزدی را در نظر بگیریم، از مرز ۱۵ سال میگذرد. در واقع سر سریال «پسرخاله ها» بود که با هم آشنا شدیم. بعد از آن باز هم در کارهای مختلفی کنار هم بازی کردیم و بیشتر با هم آشنا شدیم، به نقاط مشترک و سلیقههای هم پی بردیم و رفته رفته هفتهای یکبار دیدنمان تبدیل به دو بار و بیشتر شد و یکدفعه گفتیم چرا اصلا همیشه با هم نباشیم!؟ اولین کار مشترکمان بعد از نامزدی، سریال «دختران » بود.
نیما: دوران نامزدی بسیار مهم است. شما را آماده میکند تا به طرف مقابل خود نزدیکتر شوید، خلق و خوی همدیگر را بشناسید تا بعد از ازدواج وقتی قرار است در کنار هم زیر یک سقف پا بگذارید، با شناخت کاملتر و دقیقتری آماده پذیرش مسئولیتهای جدید باشید.
سحر: من هم با نیما موافق هستم. دوران نامزدی زمانی است که نه تنها خودتان بلکه خانوادههای هر دو طرف هم بیشتر با هم آشنا میشوند، هم عروس و داماد از خانواده طرف مقابل شناخت بهتری پیدا میکنند و این معاشرتها و نشستهای دورهمی باعث میشود، ذرهذره همدیگر را بشناسید. در واقع در همان دورهمیها و معاشرتهای کنار خانواده به طرز تفکر و نوع نگرش هم پی میبرید و متوجه می شوید. این آدم مناسب شما هست یا خیر؟ البته این را هم بگویم که همه چیز در مورد شناخت همدیگر به دوران نامزدی ختم نمیشود و شما بعد از رفتن زیر یک سقف و تشکیل زندگی مشترک هم با اتفاقات و شرایطی روبهرو میشوید که باعث شناخت بیشتر و بهتر می شود.
شناخت اولیه به شما این امکان را میدهد که تحلیلهای بهتر و درستتری از همسرتان در زمانهای مختلف داشته باشید. مثلا اگر شما بدانید چه چیزهایی باعث دلخوری همسرتان میشود، وقتی در طول ازدواج اتفاقی افتاد که همسرتان دلخور شد، ویژگیهای او را میدانید و این به شما کمک میکند تا رنجش و دلخوری بیشتر نشود.
بیوگرافی سحر ولدبیگی
شما یکی از موفقترین زوجهای هنری کشور هستید و این در حالیست که حواشی زیادی پیرامون هنرمندان وجود دارد… چه اصولی این موفق بودن را در زندگی شما ایجاد کرده است؟
سحر: به نظر من حاشیه داشتن باعث میشود که همیشه استرسی در زندگی شما حاکم باشد، خواه این حاشیه کاری، خواه مربوط به زندگی شخصیتان باشد. این انتخاب شخصی من و نیما بوده که هر دو دوست داشتیم زندگی آرامی داشته باشیم و از حاشیهها دور بمانیم. به هر حال اختلاف سلیقه همیشه و بین همه وجود دارد اما من و نیما همیشه خواستیم و سعی کردیم مشکلات شخصیمان را بین خودمان حل کنیم و درباره مسائل خصوصیمان به غیر از خودمان با کسی صحبت نکردهایم، چون به هر حال وقتی با دیگران مطرح میکنید، ممکن است آن مسئله ساده به یک اتفاق بزرگ تبدیل شود و خودمان آن را تبدیل به یک حاشیه بزرگ کنیم. نظر من و نیما این بوده که مسائل خوب و بد زندگی ما فقط به خودمان مربوط است. حال اگر مسئله خوبی باشد سعی میکنیم دیگران را در آن شریک کنیم و اگر ناخواسته به مسئله بدی برسیم، آن را بین خودمان حل میکنیم.
نیما: بگذارید یک نکتهای را بگویم… معاشرت با دوستان، آشنایان و در و همسایه کار لذت بخشی است. برای من و سحر هم همینطور است. اما این شکل از معاشرت یعنی شما با افرادی روبه رو هستید که یک عالمه ویژگی و خصوصیت دارند، خصوصیاتی که شما آنها را نمیشناسید. به هر حال وقتی آنها را دعوت میکنید یا از سوی آنها دعوت میشوید، رفته رفته با این ویژگیها آشنا میشوید که برای درک کامل همه این ویژگیها به سالها زمان نیاز است! من و سحر برخلاف آنچه به نظر میآید، افرادی به شدت سنتی هستیم، به خصوص در سنت های خانوادگی جزو خانوادههایی هستیم که معاشرتمان تنها محدود به خانواده است.
در کنار مسائل مالی، چه چیزهایی برای شروع یک زندگی مشترک لازم است؟
سحر: به هر حال در یک زندگی مشترک چه زن و چه مرد حقهایی دارند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت، اما وقتی به زندگی پدربزرگها و مادربزرگها یا حتی پدرها و مادرهایمان نگاه میکنیم، میبینیم به رغم همه فراز و نشیبها و گاه مشکلات مالی، همیشه یک نفر کوتاه میآمد. اتفاقی که این روزها دیگر به آن راحتی نمیافتد. الان در زندگی طوری شده که از یک جایی به بعد هر یک از طرفین حق را کاملا به خودشان میدهند تا جایی که هیچ حقی برای طرف مقابل قائل نیستند. به نظر من در کنار دوست داشتن و شناخت لازم از یکدیگر، مهم این است که به طرف مقابل حق بدهیم چون قطعا گاهی اوست که حرف درست میزند.
نیما: از نظر من مسئله مالی بسیار مهم است. عموما همه ازدواجها با یک شکل و نگاهی از بلندپروازی شروع میشود، دو طرف نقشههایی میکشند و میخواهند به اهدافی برسند، ولی جلوتر که میروند به علت مشکلات مالی با عملی نشدن نقشهها کمکم ازدواجشان دچار تزلزل میشود، در این حالت هرکدام از آنها حس میکنند در کنار همسرشان به خیلی از چیزهایی که در ذهنشان بوده، نرسیدهاند و به مرور این مسئله فاصله بین آنها را زیاد میکند. من معتقدم در ابتدای امر هر زوجی باید بداند چقدر بودجه دارد و قرار است با چه بودجهای زندگیشان را شروع کنند. قطعا مسائل مالی وزنه مهم و سنگینی است کما اینکه حتی سلامتی شما بر پایه درآمدتان است. فکرش را بکنید که مثلا برخورداری از امکانات دندان پزشکی، چکاپ ماهیانه و… همگی نیازمند تامین مالی هستند، از قدیم هم گفتهاند که عقل سالم در بدن سالم است.
اگر بخواهید همسرتان را تعریف کنید، چه میگویید؟
سحر: همسرم گنج زندگی من است.
نیما: همسرم سحر را هیچ وقت با کلام نتوانستم توصیف کنم.
به نظر ما، در مراسم عروسی به تنها کسی که خوش نمیگذرد خود عروس و داماد است. برای همین خانواده ما نیز با این خواسته ما کنار آمدند و با یک مهمانی بسیار ساده خانوادگی زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.
کدام ویژگی همسرتان باعث شده تا در زندگی احساس خوشبختی کنید و راز این خوشبختی چیست؟
نیما: به عقیده من باید تمام صفات خوب انسانی را در خودمان پیدا کرده و از صفات منفی فرار کنیم. ما هر دو سعی کردهایم صفات خوب مشترکی داشته باشیم، مثلا من سعی نکردهام طنازتر و شیرینتر بشوم. اگر چیزی خوب است سعی میکنیم با هم به آن برسیم و آن را انجام بدهیم، به همین علت صفات خوب سحر آنقدر زیاد است که از دست من خارج شده است.
سحر: رابطه من و نیما به این شکل شده که اگر جایی برویم که در آن لحظه من یا او کم انرژی باشیم، دیگری جای خالیاش را پر میکند. من خودم سعی کردهام که چیزهای خوب زیادی از نیما یاد بگیرم، نیما مرد مهربان و صادقی است، گرچه معتقدم همه آدمها همه این خصوصیات خوب را در خودشان دارند، که حالا براساس شرایطی کم یا زیاد میشود. ما سعی کردهایم خصوصیات خوب همدیگر را یاد بگیریم و نمی توانم بگویم کدام ویژگی نیما الزاما باعث شده نسبت به او نگاه بهتری داشته باشم. کما این که اگر بخواهم یک ویژگی مهم نیما را نام ببرم به نظرم «نیما بودن» است چون این تعریف همه آن ویژگیهای خوب را در خودش دارد.
نیما: یکی از صفات بسیار خوب سحر شوخطبع بودن اوست. او همیشه به هر ماجرایی از یک زاویه دیگر هم نگاه میکند، البته گاهی میگویم در این لحظه آنقدر مسئله منطقی و جدی است که چطور میشود به آن نگاه شوخ طبعانه داشت، اما جالب است، سحر طوری به آن نگاه میکند که اگر قرار است چیزی به هم بریزد، دیگر این اتفاق نمیافتد! این چیزی است که از سحر یاد گرفتهام که شما در لحظه عصبانیت برای چند لحظه منطق را فراموش کنید و با نگاه شوخ، آن را تصور کنید. مثلا سحر موقع عصبانیت من، با همین روش سعی می کند من را آرام کند.
بازیگر زن در بخش عکس بازیگران فتانه ملک محمدی بازیگر جوان فیلم سینمائی سوپر استار متولد ۱۲ اسفند ۱۳۶۸ در تهران است هنوز خودش را بازیگر نمیداند و تا هنرمند شدن راه درازی در پیش دارد. فتانه ملک محمدی همان بازیگر نوجوانی است که تهمینه میلانی در نشست مطبوعاتی فیلم سوپراستار کلی از او تعریف کرد و گفت: او را از بین صدها نفری که برای تست بازیگری آمده بودند، انتخاب کردم چون نوجوان فوقالعاده با هوشی بود. من خیلی خوش شانس بودم که با یک نوازنده حرفهای مواجه شدم. البته اگر این دختر نوازنده نبود، آموزشش میدادیم و تحت هر شرایطی از همین گزینه استفاده میکردم.
فتانه ملک محمدی همان بازیگر نوجوانی است که تهمینه میلانی در نشست مطبوعاتی فیلم سوپراستار کلی از او تعریف کرد و گفت: او را از بین صدها نفری که برای تست بازیگری آمده بودند، انتخاب کردم چون نوجوان فوقالعاده با هوشی بود. من خیلی خوش شانس بودم که با یک نوازنده حرفهای مواجه شدم. البته اگر این دختر نوازنده نبود، آموزشش میدادیم و تحت هر شرایطی از همین گزینه استفاده میکردم.
ملک محمدی چند روز بعد ثابت کرد که گفتههای تحسینآمیز میلانی بیدلیل نبوده است. او در مراسم اختتامیه بخش بینالملل دیپلم افتخار بازیگری را در بین فیلمهای مسابقه سینمای معناگرا برای نقش آفرینی در فیلم سوپراستار دریافت کرد.
این بازیگر نوجوان متولد ۱۲ اسفند ۱۳۶۸ است و تا چند روز دیگر تولد ۱۹ سالگیاش را جشن میگیرد. فتانه ملک محمدی در صحبتهایش مدام بر این نکته تاکید میکند که هنوز خودش را بازیگر نمیداند و تا هنرمند شدن راه درازی در پیش دارد.
اول از همه، درباره لحظهای که رفتی بالای سن و دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن بخش بینالملل را گرفتی، توضیح بده.
اصلا فکرش را نمیکردم که جایزه بگیرم. در بخش بینالملل اصلا نامزد اعلام نمیکردند. خانم میلانی صبح روز اختتامیه تماس گرفتند و گفتند بیا تالار وحدت. مراسم آن روز ۴۵ دقیقه دیر شروع شد. در سالن حوصلهام سر رفته بود. وقتی جوایز بخش معناگرا را میخواندند، من هیجان خاصی نداشتم. چون اصلا فکرش را نمیکردم که برنده شوم. وقتی بالای سن رفتم، خانم میلانی خیلی خوشحال شدند. اولین کسی بودند که به من تبریک گفتند و مرا بوسیدند.
خودت فکر میکردی بازیگر دیگری این جایزه را بگیرد؟
بله. فیلمهای زادبوم، هر شب تنهایی و وقتی همه خوابیم در بخشهای معناگرا و بینالملل و سینمای آسیا حضور داشتند. من خیلی خجالت کشیدم وقتی دیدم خانم مژده شمسایی، رویا تیموریان و لیلا حاتمی جزو بازیگران این فیلمها بوده اند و حالا منی که تازه کارم و بیست سال هم ندارم باید بروم روی سن. واقعا هم ترسیدم هم خجالت کشیدم. چون در آن مراسم در بخش بازیگری فقط نام یک بازیگر ایرانی خوانده شد.
لوح تقدیرت را کجا گذاشتهای؟
گذاشتم روی کمد کنار سازم. میخواهید متنش را برایتان بخوانم؟
بخوان.
در بیست و هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، هیات داوران بخش مسابقه سینمای معناگرا دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش زن را به فتانه ملک محمدی برای بازی در فیلم سوپراستار محصول ایران اهدا نمود.
من فکر میکردم متن روی لوح شاعرانه باشد.
نه. شاعرانه نیست. البته من همین جملههای به قول شما غیر شاعرانه را هم خیلی دوست دارم. (میخندد)
از ماجرای بازیگر شدنت برایمان بگو.
در یک سایت سینمایی دیدم که خانم میلانی فراخوان تست بازیگری داده بود. من زمانی این آگهی را دیدم که خیلی دیر شده بود و مهلتش گذشته بود، اما ناامید نشدم. فرم را پر کردم و عکسم را فرستادم. بعد دفتر آقای نیکبین رفتم و تست دادم.
بیوگرافی فتانه ملک محمدی
یادت میآید چند تا رقیب داشتی؟
حدود ۱۰۰ نفر به دفتر خانم میلانی آمده بودند. ایشان دنبال یک دختر پانزده شانزده ساله میگشتند. من سنم دو سه سال بیشتر بود اما چون چهره ام کمتر نشان میداد، انتخاب شدم. یکی دیگر از دلایلش چشمهای مشکی من بود. خانم میلانی دنبال یک دختری میگشت که مثل شهاب حسینی چشمهای مشکی داشته باشد و نوازندگی هم بلد باشد که من هر دوشرط را داشتم.
تست بازیگریات به چه صورت بود؟
من به منزل خانم میلانی رفتم. یک سکانس از فیلمنامه را به من دادند بازی کنم. آن سکانسی بود که رها، کوروش را در حالت غیرمتعادل میبیند. سکانس خیلی سختی بود، اما خانم میلانی با من سختگیرانه رفتار نکردند.
فکر میکنی چرا اسم فیلم را سوپراستار گذاشته اند؟
البته اولش قرار بود اسم فیلم «سوپراستار؟» باشد. یعنی یک علامت سوال هم جلوی سوپراستار داشت. منظورشان این بود که آیا واقعا سوپراستار یعنی این؟ یعنی یک آدم میگسار و معتاد به مواد مخدر؟ کوروشی که در فیلم میبینیم نمیتواند نمونه خوبی برای یک سوپراستار باشد. او به خودش غره شده و چشمش را به روی واقعیتها بسته. یک آدمی به نام رها پیدا میشود و بعضی چیزها را به او یادآوری میکند.
خودت دوست داری در آینده یک سوپراستار شوی؟
نمیدانم. برای من خیلی زود است درباره این چیزها صحبت کنم. خب سوپراستار شدن به لحاظ مالی خیلی خوب است. چون تهیهکنندهها با سوپراستارها قراردادهای بالا میبندند، اما دردسر هم دارد، چون مطبوعات زرد سوپراستارها را زیر نظر دارند و مدام برایشان شایعه میسازند.
خب حالا به نظر تو که وارد سینما شده ای، سوپراستارها واقعا آدمهای خودشیفتهای هستند؟
همه نوعش را داریم. مثل همه حرفهها که خوب و بد در آن زیاد پیدا میشود.
یعنی سوپراستارهایی داریم که شبیه کوروش فیلم شما باشند؟
از من میخواهید مثال بزنم و اسم کسی را بیاورم؟ نه. اصلا. ( میخندد)
از بین فیلمهای تهمینه میلانی کدامها را دیده ای؟
همهاش را دیدهام. اما نیمه پنهان را بیشتر از همه دوست دارم.
خانم میلانی نقش رها را چطور برای تو تعریف کردند؟
گفتند رها دختر باهوشی است که اعتماد به نفس خوبی دارد. او به زندگی یک سوپراستار وارد میشود و با شیطنتهایش او را آگاه میکند و میخواهد کوروش را از یک منجلاب بیرون بکشد.
دیالوگها را چطور حفظ میکردی؟
آن قدر تمرین کرده بودم که ملکه ذهنم شده بود. مساله ام حفظ کردن نبود، این بود که آنها را درست ادا کنم.
اسم این دختر چرا رها بود؟ چون برای رهایی یک نفر دیگر تلاش میکرد؟
فکر نمیکنم اسمش نمادین باشد. البته خانم افسانه بایگان میگفتند رها بهترین اسمی بود که میشد روی این دختر گذاشت. چون واقعا رها بود و اگر پدر و مادر درست و حسابی داشت، یک شخصیت مهمی میشد. مثلا یک نویسنده یا یک شاعر خوب.
فیلمبرداری در چه لوکیشنهایی انجام شد؟
یک ساختمان کلنگی در فرمانیه بود که در آن جا حدود ده تا فضای مختلف را ساختند. خانه شخصیتهای مختلف مثل سارا، خبرنگار، منشی صحنه، خود کوروش و مادرش و قسمتهایی از کارخانه و. . .
آقای نیکبین همسر خانم میلانی خودشان مهندس رشته معماری هستند. من خیلی از این رشته سر در نمیآورم، اما یک چیزهایی شبیه چوب آورده بودند و با آنها فضاهای مختلف را میساختند.
موسیقی را به طور جدی دنبال میکنی؟
ساز تخصصی من ویولن است. یکی دو سالی است که سنتور هم کار میکنم. به تازگی در رشته موسیقی قبول شدهام. برای ترم بهمن در دانشکده موسیقی تهران مرکز ثبتنام کردم.
رشته دوره دبیرستانت چه بود؟
من از اول موسیقی را دوست داشتم. میخواستم در هنرستان موسیقی درس بخوانم اما نشد. متاسفانه در کل تهران فقط یک هنرستان موسیقی دخترانه داریم که متقاضیاش هم خیلی زیاد است، به همین خاطر در دبیرستان رشته ریاضی فیزیک را انتخاب کردم. بعد برای پیشدانشگاهی به هنر تغییر رشته دادم.
موسیقی و هنر را خیلی بیشتر از ریاضی دوست داشتم. خدا را شکر که این سه سال دبیرستان به خوبی و خوشی تمام شد. اصلا آمادگی نداشتم که ریاضی را ادامه بدهم و در یک رشته فنی مهندسی درس بخوانم. سال ۸۶ و ۸۷ برای من خیلی سخت گذشت. تا بیست فروردین سر فیلمبرداری بودم و بعد از آن شروع کردم به خواندن برای کنکور موسیقی. میترسیدم کلاسهای مدرسه ایتالیایی را قبول نشوم و بشوم از این جا مانده و از آن جا رانده. بچههایی که در رشته ریاضی بودند با من فرق داشتند. آنها تعجب میکردند که من چطور این قدر کلاسهای متفرقه موسیقی میرفتم، چون خودشان هدفشان این بود که درسهایشان را خوب بخوانند و خانم مهندس شوند.
حالا هدف تو که دوست نداری خانم مهندس بشوی چه بود؟
من دوست دارم هنرمند شوم. هنوز به هدفم نرسیدهام. الان در رشته موسیقی خیلی مبتدیام. دوست دارم کارشناسی ارشدم را در رشته آهنگسازی قبول شوم، بعد بروم موسیقی فیلم بسازم؛ یعنی سینما و موسیقی را یک جوری با هم تلفیق کنم.
این طوری هم سینما را تجربه میکنی هم موسیقی. اگر میشد یک جوری رشته ریاضی را هم با اینها تلفیق کنی، زحمات سه سالهات در رشته ریاضی هم به هدر نمیرفت.
من موسیقی را یک بخشی از ریاضی میدانم. به قول آقای مهرجویی موزیسینها همهشان آدمهای منظمی هستند، چون در مغزشان یک تیکتاکی دارند. من موزیسین نیستم، اما اینها را دیدهام و شنیدهام. این تیک تاک باعث میشود که تو منظم باشی. منظمترین هنرمندها موزیسینها هستند. قوانین موسیقی خیلی به فرمولهای ریاضی شباهت دارد. موسیقی یعنی همه چیز؛ یعنی ریاضی، نقاشی، زبان، تکنیک، خلاقیت و… .
در دوران مدرسه جزو بچهدرسخوانها بودی؟
من به اجبار به رشته ریاضی رفته بودم. خیلی حال و حوصله فرمولهای خشک ریاضی را نداشتم. وقتی سه سال دبیرستان تمام شد، یک نفس راحتی کشیدم، گفتم خدایا راحت شدم. درسهای ریاضی سنگین بود. درسهای هنر هم سنگین بود. اما فرقش این بود که من رشته هنر را از ته دل دوست داشتم. عاشقش بودم.
در دوره دبیرستان هر روز صبح تا شب کلاس داشتم. کلاسهای مدرسه که تمام میشد، میرفتم کلاس زبان و موسیقی و… .
دوره دبیرستان را یک جوری گذراندم. شاگرد اول نبودم اما اوضاعم خیلی وخیم هم نبود. یک دوستی داشتم که از دوران بچگی تا پیشدانشگاهی با هم بودیم.
حتما از آنهایی بودهاید که لاستیک ماشین دبیرهایتان را پنچر میکردهاید و… .
نه بابا. در این حد هم نه. خیلی از دبیران ما ماشین نداشتند. چند تا هم پراید لیزینگ خریده بودند. آدم دلش نمیآید روی همچین ماشینی خط بیندازد و پنچرش کند!
کلاسهای متفرقهام برایم مهمتر از درسم بود. ۱۰ شب میرسیدم خانه و اصلا حوصله درس خواندن نداشتم. تازه باید ساز هم میزدم. به همین خاطر فردایش استراحت میکردم و سر کلاس نمیرفتم. از درس شیمی متنفر بودم و سر کلاسهایش نمیرفتم. امیدوارم این قسمتش را دبیر شیمیمان نخواند.
موسیقی را بیشتر از سینما دوست داری؟
خدایا! نمیدانم بگویم آره یا نه. میترسم این جمله را بگویم یک عده ناراحت بشوند. اما وقتی میروی در دنیای سینما خیلی توی چشم و زیر ذرهبین هستی. کلا من از موسیقی بیشتر لذت میبرم.
از آنهایی هستی که هر شب باید چند قطعه موسیقی گوش کنی؟
دقیقا. اگر گوش نکنم خوابم نمیبرد. من عاشق موسیقی کلاسیک هستم. کارهای شوپن و بتهوون را بیشتر از همه دوست دارم. کمیتاسک را هم دوست دارم. الان عضو ارکستر پارس هستم.
بازیگر شدنت باعث نشد به درسات لطمه بخورد؟
خیلی نه. یک ماه قبل از فیلمبرداری درگیر خواندن و تمرین کردن فیلمنامه و فن بیان شدم. تا نهم و دهم عید هم فیلمبرداری داشتیم. بعد از آن شروع کردم برای کنکور خواندن. در همان روزهایی که فیلمبرداری داشتیم، برای امتحاناتم به مدرسه میرفتم اما نمیتوانستم مثل بقیه همکلاسیهایم درس بخوانم.
اگر بپرسم از بازی در این فیلم چه خاطرهای داری، مطمئنم که میگویی همهاش خاطره بود. میخواهم بهترین خاطرهات را از اولین تجربه سینماییات بگویی.
آره خب واقعا همهاش که خاطره بود. ولی شیرینترین خاطرهام مربوط به روزی است که دیدم سر صحنه برایم جشن تولد گرفتهاند. صبحش امتحان داشتم. برنامهریزی خانم میلانی یک جوری بود که من به امتحاناتم برسم. ۱۲ روز از دوران فیلمبرداری من امتحان داشتم. همین طور نخوانده میرفتم سر جلسه امتحان! آن روز از سر جلسه که برگشتم، دیدم گروه فیلمبرداری برایم جشن تولد گرفتهاند و کیک و کادو خریدهاند. خیلی چسبید. روزی بود که میخواستم سکانس کلانتری را بازی کنم. آن سکانس را با اعتماد به نفس بالایی بازی کردم. من هر سال روز تولد پیش خانوادهام بودم. اما پارسال پیش یک خانواده دیگری بودم و این هم در نوع خودش خیلی خوب بود.
بیوگرافی فتانه ملک محمدی
از بچگی به سینما علاقه داشتی؟
من از بچگی موسیقی را دوست داشتم. همین الان هم موسیقی را بیشتر از سینما دوست دارم. اولش هم که فرم بازیگری برای فیلم سوپراستار را پر کردم اصلا فکر نمیکردم انتخاب شوم، چون هم سنم بیشتر بود و هم این که من سابقه بازیگری نداشتم. بیعلاقه هم نبودم. در این حد که فیلم سینمایی ببینم. دوست داشتم شانسم را امتحان کنم. فکر میکنم شانس در خانه من را زد و من هم در را باز کردم.
تجربه همبازی شدن با شهاب حسینی چطور بود؟
آقای حسینی خیلی صبور و باحوصله بودند. به من خیلی کمک کردند. من اولش خیلی ترسیدم. چون دیدم عوامل فیلم همه حرفهای هستند. فکر میکردم اینها حوصله یک آماتور را ندارند. بعد که وارد کار شدم، دیدم همه مثل یک دوست با من رفتار میکنند.
اگر بخواهی دو تا بازیگر مورد علاقهات را نام ببری… .
بازیگر خوب خیلی زیاد است. نامردی است بخواهم فقط دو تا را انتخاب کنم. از بین مردها استاد عزتالله انتظامی و جمشید هاشمپور را دوست دارم. از بین جوانها بازی شهاب حسینی را دوست دارم. چون از ته دل انرژی میگذارد و هر چه توان دارد برای نقش صرف میکند. باز از بین جوانها بازی مهرداد صدیقیان را هم دوست دارم. فکر میکنم او هم مثل من بعد از خواندن یک آگهی تست بازیگری به دنیای سینما وارد شده است.
بعد از سوپراستار پیشنهاد دیگری هم دریافت کردی؟
چند تا پیشنهاد دارم که تا قطعی نشود نمیتوانم اسمش را بگویم. دوست دارم کارم را در سینما ادامه بدهم. خیلی هم عجلهای ندارم.
واکنش دوستانت به بازیگر شدن تو چه بود؟
دوستان دوره پیشدانشگاهیام وقتی من سر صحنه بودم، مرتب برایم جزوه میفرستادند. من نمیتوانستم سر کلاسها بروم. دوستانم درسها را با من کار میکردند. بعد هم که برنده شدم، همه زنگ زدند و تبریک گفتند. کلا دوستانم و خانوادهام خیلی به من کمک کردند. من برای این فیلم خیلی استرس و هیجان داشتم.
قبول کنید جلوی دوربین یک کارگردان مطرح رفتن، مسوولیت بزرگی است. بازیگری استرس وحشتناکی داشت. من دست تک تک عوامل فیلم را میبوسم. خانم میلانی موقع کنکور خیلی به من روحیه داد. از عوامل فیلم متشکرم که توانستند یک بازیگر آماتور را تحمل کنند.
خانوادهات با بازیگر شدن تو مخالف نبودند؟
مشکلشان فقط درس من بود. میگفتند از درس ات عقب میافتی. من بعد از تمام شدن فیلمبرداری بکوب درس خواندم و خودم را به درسها رساندم و در رشته موسیقی دانشگاه آزاد تهران مرکز قبول شدم.
فتانه ملکمحمدی اگر یک دیوار سفید داشته باشد، رویش چه مینویسد؟
مینویسم به هر چه دوست داری فکر کن. مطمئن باش به آن میرسی. من معتقدم اگر از ته قلب به چیزی اعتقاد داشته باشی و بخواهی، به آن میرسی. من مطمئن بودم که یک روز وارد سینما میشوم، اما نمیدانستم از چه راهی. هر کسی از یک راهی به موفقیت میرسد.
مجید اخشابی متولد ۲۷ دی ماه ۱۳۵۱ در تهران، خواننده است
فارغ النحصیل لیسانس رشته مهندسی عمران و فوق لیسانس موسیقی و داشنجوی دکترای پژوهش هنر می باشد، به جز اینکه نوازنده، خواننده و تنظیمکنندهای چیرهدستی است، از لحاظ اخلاقی هم، انسانی وارسته و اهل کمال است، در بین پنج فرزند سه برادر و دو خواهر، ته تغاری است.
در دی ماه سال 1351 در خانواده ای هنردوست در شهر تهران متولد شد. در سنین کودکی به حدی به موسیقی علاقه مند بود که صدای هر سازی، خصوصا سنتور وی را شدیدا تحت تاثیر قرار میداد.
در سن 9 سالگی با استفاده از وسائل ابتدائی توانست سازی شبیه به سنتور بسازد و خود را با نواختن آن سرگرم کند. با توجه به این علاقه وافر، والدین او یک ساز سنتور برای وی تهیه کردند و جالب اینکه او توانست بدون هیچگونه آموزش قبلی، این ساز را به درستی کوک کند و بنوازد! البته در آن زمان به دلیل سکونت در یکی از شهرستانهای شمال کشور، امکان دسترسی به استاد برای وی میسر نبود و او تنها از طریق مراجعه به کتابها و نوارهای کمک آموزشی میتوانست امر فراگیری را دنبال کند که خوشبختانه به همین روش در مدت کوتاهی به پیشرفت قابل توجهی دست یافت. همچنین در کنار فراگیری نوازندگی، هنر آهنگسازی و خوانندگی را با علاقه دنبال می نمود. به هر حال در تمام این دوران او مجبور بود که خود، استاد خود باشد.
فعالیت حرفه ای وی از سال 1370 در زمینه های نوازندگی، آهنگسازی، تنظیم، نظارت بر ضبط و تولید آثار موسیقی آغاز شد. حاصل این تلاش آثار متعددی در گونه ها و فرمهای مختلف موسیقی است که به صورت کاست و CD منتشر شده است. وی از سال 1375 با تشکیل گروه هنری مهرآوا ضمن همکاری با صدا و سیما کنسرتهای متعددی را در ایران و مراکز معتبر علمی و فرهنگی کشورهایی چون انگلستان، روسیه، اسپانیا، ژاپن (فستیوال مین اون)، کره، هندوستان، مالزی و … به اجرا در آورده که همگی آنها به لطف الهی با موفقیت روبرو بوده است.
بیوگرافی مجید اخشابی
مجید اخشابی بدون تردید از جوانان فعال، با استعداد و موفق در عرصه هنر موسیقی کشورمان است که افتخار همکاری با استادانی چون محمدعلی معلم، فریدون شهبازیان، همایون خرم و بسیاری از هنر مندان صاحب نام دیگر تجربیات ارزنده ای را برای وی به ارمغان آورده است. تحصیلات وی در رشته مهندسی عمران است و در حال حاضر نیز مشغول به تحصیل در دوره کارشناسی دانشکده موسیقی میباشد.
قلقلی یک شخصیت تلویزیونی است؛ که بجای حرف زدن، با ایما و اشاره مفاهیم را به مخاطبان خود که عموما کودکان هستند منتقل میکند.
شهرام لاسمی در ۲۶ آذر ۱۳۴۳ در تهران متولد شد. کار هنری را از تئاتر تلویزیونی «رؤیاهای احتکارالسلطان» آغازکرد و بعد از بازی در چند تله تئاتر، برای بازی در برنامه روتین خردسالان «بازی – شادی – تماشا» به گروهکودک و نوجوان شبکه ۲ دعوت شد و از همانجا شخصیت قلقلی توسط تهیه کننده و کارگردان آن شکل گرفت و حدود ۴ الی ۵ سال این کار روی آنتن بود. پس از آن اولین فیلم سینمائی را به کارگردانی تورج منصوری به نام «یک روز پرماجرا» (فیلم کوتاه) بازی کرد.
بعد از آن یک برنامه را که در غالب طنز بود به کارگردانی امیر سمواتی به نام نامه ها و جایزه ها کار کرد. پس از آن در فیلم سینمائی «اتل متل توتوله»به کارگردانی محمد جعفری به ایفای نقش پرداخت. ایشان همچنین در فیلم سینمائی «سه مرد عامی»به کارگردانی سیامک تقی پور نیز شرکت داشت.
بیوگرافی شهرام لاسمی
آقای شهرام لاسمی یک دختر و یک پسر دارد. او که معمولا کسی صدایش را نشنیده است، فقط در یک کار دوبلاژ اولین بار در برنامه «گلآموز» شبکه آموزش به جای یک عروسک مداد حرف زدهاست.
اسماعیل حیدری یکی از هنرمندانی است که در زمینه طنز و استندآپ فعالیت می کند. این هنرمند طنزپرداز از اقوام ترک ایرانی است. آسمونی در این مقاله بیوگرافی اسماعیل حیدری را برای شما عزیزان تهیه کرده است که از شما دعوت می کنیم تا پایان این مقاله ما را همراهی کنید.
اسماعیل حیدری مراغهای (زادهٔ ۱۳۲۸ در مراغه) طنزپرداز اهل مراغه است که به اجرای خاطره گویی و استندآپ کمدی میپردازد. اجراهای وی معمولاً به زبان ترکی هستند. شغل اصلی او در ابتدا، رانندگی کامیون و اتوبوس بود.
محل تولد : مراغه – ۱۳۲۸
مهمترین خصوصیات : خنده رو ، همیشه ناراضی ، متواضع
علایق : مراغه ، خنده ، مدرسه خواجه نصیر مراغه
وضعیت تأهل : متأهل ، سه فرزند دختر و دو فرزند پسر
در آبان ۱۳۹۴، شایعاتی مبنی بر فوت وی منتشر شده بود که از سوی او تکذیب شد.
از اسماعیل حیدری طنز پرداز و شومن بزرگ آذربایحان که با نقل و خاطره گویی به واقع جز هنرمندان درجه یک ترک است خبرهای ناگواری به گوش میرسد،این طنز پرداز که مدتی پیش بر اثر دیابت (قند خون) مجبور به قطع پاهایش شده بودند خبر فوتش در شبکه های اجتماعی دست به دست میشود
امابا توجه به نحوی انتشار این خبر از مبانی غیر رسمی و شبکه های اجتماعی مطمئنأ این خبر دروغ است و استاد طنز آذربایجان در سلامت کامل به سر می برد،از آنجایی که شخصی به نام سردار اسماعیل حیدری که در سوریه به شهادت رسیده در جستجوهای اینترنتی دیده میشود که شاید باعث این شایعه در بین مردم شده است.
سهند جاهدی (زادهٔ ۴ شهریور ۱۳۷۵ در شهر ری) بازیگر سینما و تئاتر و همچنین کمکمجری برنامهٔ کودکان و نوجوانان است. وی با فیلمهای مختلفی پا به عرصهٔ بازیگری گذاشته و باتوجّه به سنّ کم و عدم تجربه، در اکثر آنها نقش خود را بهخوبی ایفا کردهاست. او همچنین با عمو پورنگ (داریوش فرضیایی، مجری و تهیهکنندهٔ معروف و پر طرفدار برنامههای کودکان و نوجوانان در ایران)، در قسمتهایی از برنامهٔ «فوقبرنامه»، همکاری داشته است. در بیست و دومین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان در استان همدان (ایران)، از وی تقدیر بهعمل آمد. بازی وی در فیلم «یک وجب از آسمان»، مورد توجّه قرار گرفتهاست. فیلم «یک وجب از آسمان»، ازسوی داوران این جشنواره، فیلم برگزیده شناخته شدهاست.از نقشهای تلویزیونی قابل توجّه وی، میتوان به نقش او در سریال تلویزیونی «مدرسهٔ ما»، که به کارگردانی «داریوش یاری» و همکاری پوران درخشنده ساختهشدهاست، اشاره کرد. اکنون نیز در سریال سرزمین کهن به کارگردانی کمال تبریزی و فیلم سینمایی رؤیای کاظم به کارگردانی علی شاه حاتمی مشغول به کار است.
بیوگرافی سهند جاهدی
فیلمشناسی
«کار ۱۱۰ ثانیهای برای پلیس ۱۱۰»
«تله فیلم روزی مثل هیچ روز»
«دویدم ودویدم»
«فیلم سینمایی تقاطع»
«از ما بهترون»
«۲۳ گرم»
«پاتوق»
«مهمانخانهای در برف»
«فیلم سینمایی یک وجب از آسمان»
«تلفن همراه»
«تئاتر پای پیاده (در محل تئاتر شهر)»
«حکم جلب»
«خرمگس»
«سریال تلویزیونی مدرسهٔ ما»
«سریال تلویزیونی پس از سالها»
«سریال تلویزیونی عید امسال»
«سریال تلویزیونی روزهای زیبا»
هومن سیدی متولد ۱۳۵۹ در شهر رشت کارگردان ، فیلمنامه نویس و بازیگر مرد ایرانی باشد . هومن سیدی دوبرادر و یک خواهر دارد و بازیگری را زیر نظر پرویز پرستویی شروع کرد . هومن سیدی در سال ۱۳۸۵ با آزاده صمدی ازدواج کرد و هفت سال بعد در سال ۱۳۹۲ هومن سیدی و آزاده صمدی از یکدیگر جدا شدند .
ماجرای ازدواج دوم هومن سیدی و همسرش از زمانی شروع شد که حامد بهداد عکس دختر هومن سیدی را منتشر کرد و همین امر باعث شد تا هومن سیدی با انتشار عکسی از همسرش بیتا اصلانی و دخترش نیل سیدی ازدواج دومش را تایید کند.
زندگینامه
پس از پایان دوره متوسطه و دریافت دیپلم گرافیک کار خود را با حضور در کلاسهای انجمن سینمای جوان رشت و ساخت چند فیلم کوتاه آغاز کرد. سپس به تهران آمد و در کلاسهای بازیگری کارنامه (با مدیریت پرویز پرستویی) شرکت کرد.
هومن سیدی در سال ۱۳۸۶ با آزاده صمدی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک دختر بود. وی در سال ۱۳۹۳ از آزاده صمدی جدا شد.
زندگی هنری
نخستین فعالیت حرفهایاش را با حضور در فیلم «یک تکه نان» کمال تبریزی تجربه کرد و سپس نقش کوتاهی را در «چهارشنبهسوری» اصغر فرهادی ایفا کرد. برای بازی در نقش اصلی «پابرهنه در بهشت» بهرام توکلی انتخاب شد و آرش معیریان نیز از او در فیلم «آن که دریا میرود» بهره برد. او در تئاتر «همسایه آقا» حسین کیانی هم به ایفای نقش پرداخت. در پرونده وی بازی در سریال راه بیپایان ساخته همایون اسعدیان و تلهفیلم «سایاب» محمدعلی سجادی بوده است. او در سریال راه بی پایان و سی امین روز با همسرش آزاده صمدی همبازی بود. از کارهای دیگر او بازی در سریال تا ثریا ساخته سیروس مقدم و تلهفیلم، قصه داوود و قمری ساخته آیدا پناهنده میتوان نام برد.
کارگردانی
سیدی پس از ساخت چند فیلم کوتاه (از جمله: «۳۵ متری سطح آب» و «دندان آبی» که بخاطر آنها جوایز متعددی از جشنواره فیلم کوتاه تهران کسب کرد) اولین فیلم بلند خود را در سال ۱۳۸۹ نام آفریقا کارگردانی کرد. این فیلم در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر (بخش آثار ویدئویی) جایزه بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول زن (آزاده صمدی) را از آن خود کرد. سیدی به غیر از کارگردانی، به عنوان نویسنده و تدوینگر نیز در این اثر حضور داشت. شهاب حسینی یکی بازیگران این فیلم است که تنها ده کلمه دیالوگ میگوید و در تمام مدت فیلم سکوت اختیار کرده است. جواد عزتی دیگر بازیگر این اثر که بار کمیک فیلم را به دوش میکشد اما، نقش پر دیالوگی را ایفا میکند. منتقدان سینمای ایران «آفریقا» را در زمرهٔ اثار سینمای نوآر ایران برشمردهاند. همچنین بسیاری هومن سیدی را ادامه دهنده سبک اصغر فرهادی میدانند.
او هم چنین کارگردان نمایش تئاتر روایت ناتمام یک فصل معلق بوده است.
حواشی
آخرین فیلم او با سرمایه گزاری مستقیم بابک زنجانی تولید شده که دومین سرمایهگذاری مستقیم بابک زنجانی در سینمای ایران است.
فیلمهای سینمایی
* اعترافات خطرناک ذهن من (۱۳۹۳)
* سیزده (۱۳۹۲)
* خط ویژه (۱۳۹۲)
* آفریقا ۱۳۸۹
* آنکه دریا میرود (۱۳۸۵)
* پابرهنه در بهشت (۱۳۸۴)
* چهارشنبهسوری (۱۳۸۴)
* یک تکه نان (۱۳۸۳)
فیلمهای تلویزیونی
* قصه داوود و قمری
* سایاب
* اگر باران ببارد
مجموعههای تلویزیونی
* راه بی پایان(همایون اسعدیان)
* سی امین روز(جواد افشار)
* تا ثریا(سیروس مقدم)
* مهرآباد(۱۳۹۲)
تئاتر
* کارگردانی نمایش روایت ناتمام یک فصل معلق
عکس همسر دوم هومن سیدی و دخترش نیل
همه چی از عکس دختر هومن سیدی بنام نیل خانم شروع شد و وقتی حامد بهداد عکس نیل سیدی را منتشر کرد رسانه ها خبر ازدواج دوم هومن سیدی و همسرش را منتشر کردند تا اینکه چند لحظه پیش صفحه اینستاگرام هومن سیدی از عکس هومن سیدی و بیتا اصلانی همسر دومش به همراه دخترشان نیل سیدی رونمایی کرد .
هومن سیدی با انتشار عکس بالا نوشت : دوستان عزیز و محترم همیشه تلاش کردم به شما مردم نازنین احترام بگذارم و چیزی غیر از احترام از شما دریافت نکردم . همیشه تلاش کردم وارد حاشیه نشم اما ظاهرا این شغل بدون حاشیه بی معنیه . میخواستم توضیح ندم چرا که فکر میکردم زندگی خصوصی بنده برای کسی جذاب نیست . دو مطلب بود که فکر کردم باید درباره اش حرف بزنم تا سوال های بی شمار شما رفقا پایان بگیره .
شراره رخام بازیگر ایرانی در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۵۰ در تهران متولد شد. پدر شراره رخام فوت کرده و او یک برادر و یک خواهر دارد. وی همسر سابق فرهاد قریب است.
تحصیلات
وی دارای مدرک لیسانس زبان روسی از دانشگاه آزاد و همچنین لیسانس بازیگری از جهاد دانشگاهی است. علاوه بر این وی فارغ التحصیل رشته تدوین از مرکز آموزش فیلمسازی نیز میباشد و دورههای بازیگری را در کارگاههای آزاد گذرانده است، از همین کلاسها به فیلم عروسک کاغذی در سال 1374 معرفی شد.
بازی او در اپیزود اول فیلم “نسل سوخته” در سال 1379 او را به عنوان بازیگری توانا معرفی کرد اما بازی وی در مجموعه “فقط بخاطر تو” در رمضان سال 1382 باعث شهرت وی شد. آخرین حضور سینمایی او بازی در نقش کوتاهی در فیلم قارچ سمی ساخته ملاقلی پور است. پشیمانی از انجام پروز لب
شراره رخام چندی پیش در یک برنامه تلویزیونی گفته بود که از تزریق پروتز لب و عمل زیبایی پشیمان است.
او میگوید: «یکی از عواملی که باعث ایجاد فاصله بین من و نقش آفرینی در سریالهای تاریخی شد تزریق ژل در لبم بود البته خودم از این کار پشیمان شدم به دلیل تزریق این ژل عدهای در سریالهای تاریخی من را انتخاب نمیکردند چون میگفتند در زمانهای گذشته چیزی به نام ژل لب نداشتیم. این موضوع مدتی من را کمکار و درگیر کرد اما باید بگویم به کمک یک پزشک خوب این ژل لب را تخلیه کردم و در حال حاضر یک سال و نیم است که ژل لب ندارم و به حالت سابق بازگشتهام.»
رخام در پاسخ به این سوال که شما جزو آن دسته از افراد هستید که زیبایی طبیعی را میپسندید یا معتقدید برای زیباتر شدن میتوان از جراحیهای زیبایی استفاده کرد، گفت: «من هم زیبایی طبیعی را می پسندم و هم معتقدم اگر کسی در صورت خودش نقصی را احساس میکند که فکر میکند میتواند آن را با جراحی زیبایی رفع کند، استفاده از جراحی زیبایی ایرادی ندارد اما مشروط بر اینکه فرد به سراغ پزشکی برود که از تخصص او مطمئن است و میداند که آن پزشک حداقل در حوزه کاری خود، شخص کلاهبرداری نیست.»
شراره رخام همچنین گفت: «در نهایت باید بگویم تا جایی که میشود نباید از جراحیهای زیبایی استفاده کرد و به شخصه تا جایی که میشود با این نوع جراحیها مخالفم.»
فارغ التحصیل لیسانس رشته بازیگری از دانشگاه هنر و معماری دانشگاه آزاد در سال 86 می باشد، دوره بازیگری را در مدرسه هنر و ادبیات صدا و سیما در سال 81 گذرانده است
ورود به عرصه حرفه ای
همیشه گفته ام که اگر آقای صدرعاملی برای فیلم دیشب باباتو دیدم آیدا نابازیگر نمی خواست و هانیه توسلی من را در دانشگاه نمی دید، شاید هنوز وارد سینما نشده بودم، چون من از مدت ها قبل از آن فیلم هم داشتم تست می دادم، اما اتفاقی نمی افتاد
هانیه جزو بازیگران محبوب من است و همیشه دوستش دارم اولین حضور
فعالیت سینمایی خود را با فیلم دیشب باباتو دیدم آیدا در سال 83 شروع کرد. اولین حضور تلویزیونی اش را در مجموعه تلویزیونی سقوط یک فرشته در سال 90 به کارگردانی بهرام بهرامیان و در کنار مسعود رایگان و فریبا کوثری تجربه کرد
بی بی فیس
من عاشق ضدقهرمان و نقش های منفی هستم اما همیشه به من گفت هاند چهرهات معصوم است و این نقش ها به صورتت نمی خورد ! تا چند سال پیش با این مسئله مشکل داشتم ولی الان چند وقتی می شود که دیگر آن هم حل شده است
البته خیلی دغدغه ام نیست که چرا اینگونه شده است
بیوگرافی خاطره اسدی
نحوه رضایت پدر برای بازی
اصولا پدرم خیلی این کار را دوست ندارد ولی الان هم چیز خاصی درباره آن نمی گوید. ضمن اینکه من هم آنچنان پر کار نیستم که بخواهد حساسیت برانگیز شود
رای بازی در فیلم «آیدا» انتخاب شدم، پدرم اجازه حضورم در سینما را نمی دادند، بعد آقای صدرعاملی با پدرم صحبت کردند و هنوز هم نمی دانم در آن یکی دو ساعت چه اتفاقاتی در آن اتاق افتاد که پدرم راضی شدند ! پدرم گارد عجیبی داشتند
خاطرات کودکی
بهترین خاطره من زمانی بود که 10 – 12 سال داشتیم و در کوچه و خیابان ها با دوستانم بازی می کردیم، یادش بخیر با گچ خانه های لی لی بازی را روی زمین می کشیدیم و هیچ وقت دوست نداشتیم که آن خانه ها پاک شود
بازیگران محبوب من
شخصا بازی شهاب حسینی، مهتاب کرامتی، لیلا حاتمی، رویا نونهالی، هانیه توسلی و ویشکا آسایش را می پسندم. اینها بازیگران محبوب من هستند.
خلق و خو
کمی خجالتی است، هر چند که خودش انکار کند، جلوی دوربین نمی داند با دستهایش چکار کند. اهالی پشت صحنه فیلم تقاطع ابوالحسن داوودی، اعتقاد دارند دختر بسیار با استعداد و خوش اخلاقی است
فیلم
سینما پارادیزو، بارها نگاه کرده است. عین هزار دفعه هم اشک ریخته است
کتابخون است
دختر کتابخوانی است، نیچه می خواند، ابرمرد را تازه تمام کرده و هیچ دل خوشی ندارد از آن جمله معروف نیچه که می گوید با زن ها با شلاق و تازیانه و مزخرفاتی از این دست !
بیوگرافی خاطره اسدی
بازیگری و کارگردانی
میگوید که عاشق خلق کردن است. عاشق بازیگری است و البته کارگردانی. دو فیلم کوتاه هم ساخته است. به کارگردانی فکر می کند. فیلم سینمایی
دیشب باباتو دیدم آیدا – 1383
تقاطع – 1384
ستایش – 1386
شبانه روز – 1387
صورتک – 1387
هفتان – 1387
گام های معلق – 1387
هفت دقیقه تا پاییز – 1388
دلواپسی – 1388
صدای سکوت ها – 1389
برف روی شیروانی داغ – 1389
آخرین سرقت – 1389
شتاب کن – 1389
بیقرار – 1389
دوشنبه عزیز – 1391
آخرین سرقت – 1391
سر به مهر – 1391
بشارت به یک شهروند هزاره سوم – 1391
این جاده زیباست – 1392
خشکسالی ودروغ – 1394
نقطه کور – 1394