شهناز تهرانی (زاده ۲ فروردین ۱۳۲۹)، بازیگر، خواننده، رقصنده، و گوینده رادیو اهل ایران است. وی فعالیتش در سینما را در سال ۱۳۴۸ به عنوان سیاهی لشکر آغاز کرد و نخستین نقش او نیز نقش لیلا در فیلم صمد و سامی، لیلی و لیلا (۱۳۵۱) بود.
او تا دوره دبیرستان تحصیلاتش را ادامه داد و پس از آن به فعالیتدر سینما و تلویزیون ایران روی آورد .
اولین حضور سینمایی وی در فیلم کوچه مردها به کارگردانی سعید مطلبی بود که در سال ۱۳۴۹ ساخته شد .
شهنازتهرانی در طول دوران هنری خود در بسیاری از فیلمهای سینمایی ایفای نقشنمود که نمونه بارز آن بازی در فیلمهای سینمایی صمد در نقش لیلا بهکارگردانی پرویز صیاد بود .
شهنازتهرانی در اکثر فیلمهایش در نقش زنان رقاصه به ایفای نقش میپرداخت که ازنمونه بارز این فیلمهایش میتوان به فیلمهای اشک رقاصه – میهمان و جنوبیاشاره کرد .
شهنازتهرانی بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به آمریکا مهاجرت کرد و درحدود ۱ دهه اخیر فعالیتهایش را با حضور در برنامه های نازل تلویزیونهایماهواره ای فارسی زبان با بازی در تعدادی نمایش و تئاتر با حضور مرتضیعقیلی و … ادامه داد و چند سال پیش توسط دولت آمریکا از آن کشور اخراجگردید و به ناچار سکونت در ترکیه را برگزید . طبق شنیده ها شهناز تهرانیدر شهر استانبول ترکیه سکونت دارد .
تعدادی از فیلمهای سینمایی شهناز تهرانی به شرح زیر میباشند :
صمد وقالیچه حضرت سلیمان – صمد و سامی لیلا و لیلی – صمد و فولاد زره دیو -مغربی – علی کنکوری – جوجه فکلی – حسین آژدان – جنوبی – اشک رقاصه – موظبکلات باش – پری خوشگله – بی حجاب – آب توبه – میهمان – غربتنی ها و…
دیگر بازیگر قدیمی سینمای ایران در سال ۱۳۲۹ در تهران دیده به جهانگشود . او تا دوره دبیرستان تحصیلاتش را ادامه داد و پس از آن به فعالیتدر سینما و تلویزیون ایران روی آورد .
اولین حضور سینمایی وی در فیلم کوچه مردها به کارگردانی سعید مطلبی بود که در سال ۱۳۴۹ ساخته شد .
شهنازتهرانی در طول دوران هنری خود در بسیاری از فیلمهای سینمایی ایفای نقشنمود که نمونه بارز آن بازی در فیلمهای سینمایی صمد در نقش لیلا بهکارگردانی پرویز صیاد بود .
شهنازتهرانی در اکثر فیلمهایش در نقش زنان رقاصه به ایفای نقش میپرداخت که ازنمونه بارز این فیلمهایش میتوان به فیلمهای اشک رقاصه – میهمان و جنوبیاشاره کرد .
شهنازتهرانی بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به آمریکا مهاجرت کرد و درحدود ۱ دهه اخیر فعالیتهایش را با حضور در برنامه های نازل تلویزیونهایماهواره ای فارسی زبان با بازی در تعدادی نمایش و تئاتر با حضور مرتضیعقیلی و … ادامه داد و چند سال پیش توسط دولت آمریکا از آن کشور اخراجگردید و به ناچار سکونت در ترکیه را برگزید . طبق شنیده ها شهناز تهرانیدر شهر استانبول ترکیه سکونت دارد .
تعدادی از فیلمهای سینمایی شهناز تهرانی به شرح زیر میباشند :
صمد وقالیچه حضرت سلیمان – صمد و سامی لیلا و لیلی – صمد و فولاد زره دیو -مغربی – علی کنکوری – جوجه فکلی – حسین آژدان – جنوبی – اشک رقاصه – موظبکلات باش – پری خوشگله – بی حجاب – آب توبه – میهمان – غربتنی ها و…
نام اصلی: حمید
نام خانوادگی اصلی: فرخ نژاد
سمت (در بخش های): بازیگران،تهیه و تولید،فیلمنامه،
تاریخ تولد: 1348
محل تولد: آبادان
ملیت: ایران
مدرک تحصیلی: فارغ التحصیل کارگردانی تاتر
فارغ التحصیل رشته کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران.
– ساخت چند فیلم کوتاه و چند نمایشنامه دانشجویی
– پایان نامه آنکه گفت آری. آنکه گفت نه – برتولد برشت. موضوع پایان نامه تئوری: نمایش در شرق .
شروع فعالیت سینمایی با فیلم در کوچههای عشق (خسرو سینایی) به عنوان بازیگر و دستیار کارگردان در سال 1369.
بازیگری
۱۳۶۹ در کوچههای عشق (خسرو سینایی)
۱۳۷۸ عروس آتش (خسرو سینایی)
۱۳۸۰ ارتفاع پست (ابراهیم حاتمیکیا)
۱۳۸۱ تب (رضا کریمی)
۱۳۸۳ به رنگ ارغوان (ابراهیم حاتمیکیا)
۱۳۸۳ طبل بزرگ زیر پای چپ (کاظم معصومی)
۱۳۸۴ صحنه جرم، ورود ممنوع (ابراهیم شیبانی)
۱۳۸۴ چهارشنبه سوری (اصغر فرهادی)
۱۳۸۶ حقیقت گمشده (محمد احمدی)
۱۳۸۶ آتشکار (محسن امیریوسفی)
۱۳۸۷ پوسته (مصطفی آل احمد)
۱۳۸۷ پوست موز (علی عطشانی)
۱۳۸۷ حریم (سیدرضا خطیبی سرابی)
۱۳۸۸ همبازی (غلامرضا رمضانی)
۱۳۸۸ شب واقعه (شهرام اسدی)
۱۳۸۸ بیداری رویاها (محمدعلی باشه آهنگر)
۱۳۸۸ دموکراسی تو روز روشن (علی عطشانی)
۱۳۸۸ شکلات داغ (حامد کلاهداری)
۱۳۸۸ در انتظار معجزه (رسول صدرعاملی)
۱۳۸۹ چرخ و فلک (بهرام بهرامیان)
۱۳۹۰ محمد (ص) (مجید مجیدی)
۱۳۹۰ گشت ارشاد (سعید سهیلی)
۱۳۹۰ روزهای زندگی (پرویز شیخطادی)
۱۳۹۰ دوباره با هم (روزبه حیدری)
۱۳۹۰ زندگی خصوصی آقا و خانم میم (روحالله حجازی)
نویسندگی، کارگردانی و تولید
۱۳۷۶ کوچه پاییز (خسرو سینایی) – مدیر تولید
۱۳۷۸ عروس آتش (خسرو سینایی) – فیلمنامهنویس
۱۳۷۹ سفر سرخ – فیلمنامهنویس و کارگردان
تئاتر
۱۳۸۲ شب هزار و یکم (بهرام بیضایی) – بازیگر
مجموعههای تلویزیونی
۱۳۸۹ گمشده – – بازیگر مهمان
۱۳۸۹ حبیب – (داریوش یاری) – تله فیلم
۱۳۸۹ قلب یخی (اولین سریال بخش خصوصی ایرانی شامل سه فصل ۱۲ قسمتی) – (محمدحسین لطیفی) – بازیگر
۱۳۸۶ حلقه سبز – (ابراهیم حاتمیکیا) – بازیگر جوایز حمید فرخ نژاد
بیوگرافی حمید فرخ نژاد
سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و بهترین فیلمنامه در هجدهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم عروس آتش – (۱۳۷۸)
تندیس جشن خانه سینما (بهترین فیلمنامه – بهترین بازیگر) برای فیلم عروس آتش – (۱۳۷۹)
جایزه بهترین بازیگر جشنواره سینمای خانواده ارومیه برای فیلم ارتفاع پست
جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کارلووی واری به طور مشترک (۲۰۰۰)
جایزه بهترین بازیگر سال به انتخاب منتقدان مجله فیلم (۱۳۸۰ و ۱۳۸۱)
جایزه بهترین بازیگر جشنواره فیلم مسکو برای فیلم طبل بزرگ زیر پای چپ (۱۳۸۴)
جایزه بهترین بازیگر مرد در پنجاه و چهارمین جشنواره فیلم آسیا و اقیانوسیه برای فیلم شب واقعه (۱۳۸۹)
جایزه بهترین بازیگر مرد در اولین دوره جشنواره جام جم برای فیلم حبیب (۱۳۹۰)
افشین ذی نوری متولد 3 اردیبهشت 1355 در تهران، دوبلر – بازیگر است
فارغ التحصیل لیسانس رشته نرم افزار کامپیوتر از دانشگاه آزاد تهران است، علاوه بر دوبله او وارد عرصه بازیگری و مجری گری نیز شده، او حالا ازدواج کرده و می گوید کیفیت کارم در اولویت است.
علاقه از دوران مدرسه
در دوران دبستان مسئول گروه نمایش و سرود مدرسه بود او در گروه سرود مدرسه تک خوانی میکرد سپس در دوره راهنمایی جدی تر به بازیگری فکر کرد و در نهایت با سماجت خود وارد کارهای هنری شد
سه همکلاسی سمج
در کلاس اول و دوم رهنمایی با هادی کاظمی و علی ابراهیم آبادی که الان مدیر تولید تلویزیون و سینماست همکلاسی بوده است، این سه دوست کارهای تئاتری را از آن زمان انجام میدادند سپس با رفت آمد جلوی سازمان صدا سیما بالاخره مرحوم مرتضی احمدی که از هم محله ای دوست افشین ذی نوری بوده شماره تلفنشان رو میگیره و به یه پروژه سریالی بنام آینه که به چند نوجوان نیاز بوده معرفی میکند
به این صورت اولین کار بازیگری اش را در سن 13 سالگی انجام میده اما مدتی بعد دوباره فراموش میشد و دوباره همان رفت آمد جلوی سازمان آنها رو با مجید قناد آشنا میکند
مجید قناد و عرصه کودک
مجید قناد بعد از آشنایی آنها رو به گروه سریال و عروسک میبرد و آنها رو مشغول میکند.
ذی نوری بخاطر علاقه اش از مجید قناد میخواهد او رو به دوبله معرفی کند و به این ترتیب ورود او به حرفه ی دوبله صورت گرفت که از آن بعنوان بزرگترین اشتباه زندگی اش یاد میکند. صدای شخصیت های مشهور
زی نوری با گویندگی به جای شخصیت الک رمزی در سریال اسب سیاه مردم را با صدای خود آشنا کرد؛ رفته رفته پیشرفت کرد و دوبلور ثابت بازیگرانی چون لئوناردو دی کاپریو و مت دیمون و در فیلم های هندی عامر خان همواره بر عهده وی می باشد
می گوید فیلمهایی که به جای دیکاپریو حرف زده را خیلی دوست دارد.
بیوگرافی افشین ذی نوری
ازدواج و همسرش
افشین ذی نوری متاهل است و با الهام یاراحمد عکاس هنری ازدواج کرده است این زوج هنرمند یک فرزند دختر بنام تینا دارند، الهام یارآحمد استودیو عکاسی دارد.
بازیگری
زی نوری اولین بار در سال 1368 در سن 13 سالگی با نقش آفرینی در سریال آیینه وارد عرصه هنری شد، اولین نقش حرفه ای اش در سریال به دنبال مهر بود و سپس با فیلم مرد نامرئی وارد سینما شد؛ بهترین نقش وی در سریال آسمان من در سال 1394 بود
مجری گری
وی از سال 1372 به مدت 4 سال تا سال 1376 مجری برنامه کودک شبکه دو بود
سپس بعد ها بعنوان مجری زنده برنامه های چون «طعم زندگی»، «پل»، «صبح تهران» و مسابقه «گوی و میدان» فعالیت کرد، او همچنین در مسابقه استعداد یابی صدا بنام جادوی صدا و مسابقه هوش برتر نیز مجری بود
او راوی سریال تاثیر گذار کلید اسرار نیز بوده است. الویت های کاری
کیفیت کارم در اولویت است
من همیشه به آینده فکر میکنم و برایم مهم است که اگر بیست سال دیگر فیلمی و یا انیمیشنی از افشین زی نوری پخش شد و یا کسی در خانه DVD کاری از من را دید، آن اثر برایش خوشایند ،باورپذیر و دوست داشتنی باشد و آیندگان بگویند که زی نوری هم جز دوبلور های خوب ایران بود
خاطره
در اوایل شروع کارم در دوبله باید به جای یک فرد کر و لال، صداهای مخصوص به او و حالات او را حرف می زدم هنگام پخش فیلم به خانواده ام گفتم که در دوبله این فیلم بوده ام
آنها پس از دیدن فیلم پرسیدند : تو بجای چه کسی حرف زدی ؟ وقتی جواب دادم به جای فرد کر و لال تا مدتها باعث خنده آنها شده بودم
این روزها شاهد ظهور گروه های موسیقی مختلف هستیم. ماکان بند یکی از این گروه ها می باشد که توانسته در مدت کوتاهی با انتشار آهنگهایی مخاطبین و هواداران زیادی را به دست بیاورد.
اعضای گروه
امیر مقاره و رهام هادیان خوانندگان این گروه می باشند و یاشار خسروی مدیر هنری گروه می باشد که به واسطه حمایت او این گروه شکل گرفت . همچنین امیر میلاد نیکزاد تنظیم کننده این گروه می باشد که اکثر تنظیم ها را وی انجام می دهد.
بیوگرافی امیر مقاره
امیر مقاره یکی از اعضای گروه ماکان بند متولد سال 3 دی 1370 است که صدای وی و همچنین چهره طرفدران خاص خود را دارد امیر مقاره موزیسین و خوانندگی را از سنین جوانی آغاز نموده است و همچنین در عرصه مدلینگ هم فعالیت دارد وی در اینستاگرام ۲۱۷ هزار فالور دارد و ادرس اینستاگرام وی amirmaghare_official است.
بیوگرافی ماکان بند
بیوگرافی رهام هادیان
رهام هادیان یکی از خوانندگان مهم گروه ماکان بند در مرداد ماه 1369 متولد شده است. صدای وی زیبا و همچنین دارای حسی عاشقانه است رهام هادیان ترانه ساز و آهنگساز و همچنین خواننده است وی دوست صمیمی امیر مقاره است و در همه عکس های منتشر شده در صفحات مجازی خود این دو خواننده تعطیلات خود و روزهای خود را در کنار یکدگیر هستند وی در اینستاگرام ۷۹ هزار فالور دارد و ادرس اینستاگرام وی rohamhadian_official است.
آهنگها : این گروه تا کنون چندین اهنگ منتشر کرده اند اما به واسطه آهنگهای هر بار این در رو و دلگیری توانستند به خوبی شنیده شوند.
مهدی دارابی متولد 17 مرداد 1372 در تهران، خواننده است.
اصالتا اهل کوهدشت لرستان می باشد بجز خوانندگی در حرفه آهنگسازی و ترانه سرایی با خوانندگان مشهوری همکاری داشته اس و با هکاری مهدی جهانی گروه هوروش بند را تشکیل دادند.
شروع فعالیت
مهدی دارابی فعالیت خود را از اوایل دهه 90 شمسی با خوانندگی در سبک پاپ آغاز کرد
در روز ۱۸ خرداد سال ۱۳۹۲ سه قطعه «ازت خاطره دارم»، «به من سر بزن» و «تو حالت ناخوشه» را به صورت همزمان منتشر کرد و این آثار اولین تجربه جدی او در عرصه موسیقی بود
دارابی که آن زمان با چهره و لحن و فضای موسیقایی متفاوتی فعالیت میکرد در ادامه قطعاتی نظیر اگه نباشی، منو دس ننداز و نشد و… را منتشر کرد. آثار شخصی مهدی دارابی در آن زمان برایش بازخورد چندانی نداشت
یادگیری دلی
مهدی دارابی موسیقی را دلی یاد گرفته و به همین دلیل با احساس میخواند و جنس صدایش با خوانندههای سنتی ما کاملاً تفاوت دارد او حتی اگر اشتباه هم بخواند باز هم همه چیز خواندنش مختص خودش است
یادگیر او بیشتر از کاست خوانندگان و تمرین صدای آنها بود.
تشکیل هوروش بند
بند هوروش با همکاری مسعود جهانی، و مهدی دارابی و آرش عدل پرور و مسیح در سال 1395 شکل گرفت و با تک آهنگ به یاد تو می افتم شروع به فعالیت کرد
که از جمله موفق ترین آنها میشود به آخر منو به باد، به کی پز می دی، ماه دلم، خنک شد دلت و فاصله نه اشاره کرد هوروش بند برای اولین بار در تاریخ 2 شهریور 1396 در جزیره کیش به روی صحنه رفت
استایل مهدی دارابی و گذاشتن ریش او نیز بعد از تشکیل این گروه بود
شناخته تر شدیم
اتفاق ویژه برای هوروش در قطعه «به کی پُز میدی ؟» رخ داد این آهنگ توانست دایره شنوندگان این گروه نوپا را گستردهتر کند و مسیر را برای برگزاری کنسرتشان هموارتر کرد
معنی هوروش !
کلمه هوروش نیست بلکه هوروَش به معنای فروزان مثل خورشید است موقع خواندن این کلمه اشتباه کردیم و فکر کردیم که هوروش است! درواقع اشتباه لفظی من باعث شد نام گروهمان هوروش باشد.
فعالیت های دیگر
دارابی همچنین در قامت ترانه سرا و آهنگساز با خوانندههایی نظیر محمد علیزاده، شهاب رمضان، آرش و مسیح و … همکاری داشته است
ممنوع الکاری
در سال 94 به دنیال انتشار اولین آلبوم خود دچار مشکل شد با پیگیری ها مشخص شد استفاده از اهنگ های او توسط رادیو جوان موجب شد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مهدی دارابی را ممنوع الکار کند که مدتی بعد این مشکل برطرف شد
سبک فعالیت
مهدی دارابی موسیقی سنتی روحوضی را با موسیقی سنتی امروز تلفیق کرده و موسیقی R&B و هیپ هاپ را هم به آن اضافه کرده است.
تیتراژ
اعضای هوروش بند که اولین بار با خواندن تیتراژ تلویزیونی برنامه فرمول یک علی ضیا با قطعه ماه دلم حضور در تلویزیون را تجربه کرده بودند.
بیوگرافی مهدی داراابی
کنسرت
گروه هوروش سرانجام با ۸ سانس اجرا در تهران و میزبانی از ۱۶۰۰۰ نفر نخستین تور کنسرتهای خود را در تابستان ۹۶ به پایان رساند
کنسرت هوروش بند در حالی با استقبال خیره کننده مخاطبان برگزار شد که تمام بلیت های این کنسرت در زمان کوتاهی به پایان رسیده بود. این گروه که از تاریخ انتشار اولین قطعه رسمی شان کم تر از ۷ ماه می گذرد.
ازدواج
حاج احمد متوسلیان یزدی Ahmdad Motevaselian (متولد ۱۳۳۲ در تهران)، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله در جنگ هشت ساله ایران و عراق بود. وی یکی از ۴ فرد ربوده شده ایران در لبنان در سال ۱۳۶۱ است.
احمد متوسلیان یزدی در سال ۱۳۳۲ در خانوادهای مذهبی از اهل یزد در یکی از محلات جنوب شهر تهران به دنیا آمد. دوران تحصیل ابتدایی را در دبستان اسلامی مصطفوی به پایان رساند و ضمن تحصیل، به پدرش که در بازار به شغل شیرینی فروشی اشتغال داشت، کمک میکرد. پس از پایان دوره ابتدایی، وارد هنرستان صنعتی شد و در سال ۱۳۵۱ موفق به اخذ دیپلم گردید. سپس به خدمت سربازی اعزام شد و در شیراز دوره تخصصی تانک را گذراند و پس از آن، به سرپل ذهاب اعزام شد. در سال ۱۳۵۶ در رشته مهندسی الکترونیک دانشگاه علم و صنعت ایران پذیرفته شد.
در دوران انقلاب اسلامی
متوسلیان یزدی در دوران خدمت سربازی، فعالیتهای مذهبی و سیاسی داشت و مخالفت خود را با رژیم پهلوی بیان میکرد. پس از پایان دوره سربازی، در یک شرکت تأسیساتی خصوصی استخدام شد و بعد از چند ماه، به خرمآباد منتقل گردید و فعالیتهای سیاسی- تبلیغی خود ادامه داد. در سال ۱۳۵۴ توسط اکیپی از کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک دستگیر و روانه زندان شد و پنج ماه در زندان فلکالافلاک خرمآباد در یک سلول انفرادی زندانی بود. پس این که از زندان آزادی شد، در قیامهای خونین قم و تبریز در سال ۱۳۵۶، نقش رابط و هماهنگ کننده تظاهرات را در محلات جنوبی تهران برعهده داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مسئولیت تشکیل کمیته انقلاب اسلامی محل خویش را عهدهدار شد.
پس از شکل گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این ارگان پیوست و به سازماندهی نیروها همت گماشت. پس از شروع آشوبهای ضد انقلابیون در کردستان در اسفند سال ۱۳۵۷ داوطلبانه عازم بوکان شد و بخشی از نا آرامیهای آنجا را سامان بخشید. پس از تثبیت مواضع نیروهای انقلاب در بوکان، به شهرهای سقز و بانه رفت. پس از آن به همراه گروهی از رزمندگان برای آزادسازی سنندج راهی این شهر شد. در زمستان سال ۱۳۵۸ به او مأموریت داده شد تا جاده پاوه – کرمانشاه را که در تصرف نیروهای کرد بود، آزاد کند. بعد از این عملیات مسئولیت سپاه پاوه به او سپرده شد. در اوایل خرداد ۱۳۵۹ موفق شد شهرستان مریوان را که در تصرف نیروهای کرد بود، آزاد کند. از این روی مسئولیت سپاه مریوان بر عهده او گذاشته شد.
در جنگ هشتساله
در دی ماه ۱۳۶۰ عملیات محمد رسولالله از دو محور مریوان و پاوه بر روی منطقه خرمال توسط وی و ابراهیم همت رهبری شد که این عملیات سنگ بنای تأسیس تیپ ۲۷ رسولالله به شمار میرود. احمد در سال ۱۳۶۰ پس از بازگشت از مراسم حج، از طرف محسن رضایی (فرمانده کل سپاه) مأمور فرماندهی سپاه مریوان و پاوه تیپ محمدرسولالله شد. او به همراه بروجردی راهی جبهههای جنوب شد در شب ۱۰ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ عملیات الی بیتالمقدس به فرماندهی احمد متوسلیان از منطقه دارخوین به سمت جاده اهواز–خرمشهر آغاز شد که موجب آزادسازی خرمشهر شد.
در پی آزادسازی خرمشهر، او به همراه دیگر فرماندهان فتح خرمشهر نزد امام خمینی رفته و خمینی آنها را، به ویژه احمد را به گرمی مورد تفقد خاص قرار داد.
بیوگرافی احمد متوسلیان
در لبنان
او در اواخر خرداد سال ۱۳۶۱ در مأموریتی به همراه هیأتی رسمی از مسئولین سیاسی-نظامی ایران راهی سوریه شد تا راههای مساعدت به مردم لبنان علیه حمله و اشغالگری صهیونیستها را بررسی نماید. در فیلم ایستاده در غبار موضوع سفر به لبنان بدین شکل بیان می شود: به دستور محسن رضایی فرمانده وقت سپاه و با تایید آیت الله خامنهای (رییس جمهور وقت) در بحبوحه جنگ ایران و عراق احمد متوسلیان به همراهی تعدادی رزمنده به سوریه اعزام می گردند تا از آنجا برای یاری حزب ا.. لبنان و مبارزه با اسراییل به جنوب لبنان بروند. سپس در فیلم صدای واقعی محسن رضایی پخش می شود و اعلام می کند که امام خمینی وقتی از موضوع مطلع می شود ابراز نارضایتی کرد بنابراین دستور بازگشت به نیروهای اعزامی داده می شود. اما متوسلیان برای آنکه نگویند ترسیده است به بیروت و سفارت ایران رفته و از آنجا با همراهی موسوی (سفیر وقت ایران در لبنان) برای بررسی وضعیت می رود که دیگر از سرنوشت او و همراهانش خبری در دست نیست.
حاج احمد متوسلیان یزدی Ahmdad Motevaselian (متولد ۱۳۳۲ در تهران)، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله در جنگ هشت ساله ایران و عراق بود. وی یکی از ۴ فرد ربوده شده ایران در لبنان در سال ۱۳۶۱ است. امیر متوسلیان (چپ) در کنار برادر بزرگترش محمد و خواهرش احمد متوسلیان یزدی در سال ۱۳۳۲ در خانوادهای مذهبی از اهل یزد در یکی از محلات جنوب شهر تهران به دنیا آمد. دوران تحصیل ابتدایی را در دبستان اسلامی مصطفوی به پایان رساند و ضمن تحصیل، به پدرش که در بازار به شغل شیرینی فروشی اشتغال داشت، کمک میکرد. پس از پایان دوره ابتدایی، وارد هنرستان صنعتی شد و در سال ۱۳۵۱ موفق به اخذ دیپلم گردید. سپس به خدمت سربازی اعزام شد و در شیراز دوره تخصصی تانک را گذراند و پس از آن، به سرپل ذهاب اعزام شد. در سال ۱۳۵۶ در رشته مهندسی الکترونیک دانشگاه علم و صنعت ایران پذیرفته شد. در دوران انقلاب اسلامی متوسلیان یزدی در دوران خدمت سربازی، فعالیتهای مذهبی و سیاسی داشت و مخالفت خود را با رژیم پهلوی بیان میکرد.
پس از پایان دوره سربازی، در یک شرکت تأسیساتی خصوصی استخدام شد و بعد از چند ماه، به خرمآباد منتقل گردید و فعالیتهای سیاسی- تبلیغی خود ادامه داد. در سال ۱۳۵۴ توسط اکیپی از کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک دستگیر و روانه زندان شد و پنج ماه در زندان فلکالافلاک خرمآباد در یک سلول انفرادی زندانی بود. پس این که از زندان آزادی شد، در قیامهای خونین قم و تبریز در سال ۱۳۵۶، نقش رابط و هماهنگ کننده تظاهرات را در محلات جنوبی تهران برعهده داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مسئولیت تشکیل کمیته انقلاب اسلامی محل خویش را عهدهدار شد. پس از شکل گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این ارگان پیوست و به سازماندهی نیروها همت گماشت. پس از شروع آشوبهای ضد انقلابیون در کردستان در اسفند سال ۱۳۵۷ داوطلبانه عازم بوکان شد و بخشی از نا آرامیهای آنجا را سامان بخشید. پس از تثبیت مواضع نیروهای انقلاب در بوکان، به شهرهای سقز و بانه رفت. پس از آن به همراه گروهی از رزمندگان برای آزادسازی سنندج راهی این شهر شد. در زمستان سال ۱۳۵۸ به او مأموریت داده شد تا جاده پاوه – کرمانشاه را که در تصرف نیروهای کرد بود، آزاد کند. بعد از این عملیات مسئولیت سپاه پاوه به او سپرده شد. در اوایل خرداد ۱۳۵۹ موفق شد شهرستان مریوان را که در تصرف نیروهای کرد بود، آزاد کند. از این روی مسئولیت سپاه مریوان بر عهده او گذاشته شد. در جنگ هشتساله در دی ماه ۱۳۶۰ عملیات محمد رسولالله از دو محور مریوان و پاوه بر روی منطقه خرمال توسط وی و ابراهیم همت رهبری شد که این عملیات سنگ بنای تأسیس تیپ ۲۷ رسولالله به شمار میرود. احمد در سال ۱۳۶۰ پس از بازگشت از مراسم حج، از طرف محسن رضایی (فرمانده کل سپاه) مأمور فرماندهی سپاه مریوان و پاوه تیپ محمدرسولالله شد. او به همراه بروجردی راهی جبهههای جنوب شد در شب ۱۰ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ عملیات الی بیتالمقدس به فرماندهی احمد متوسلیان از منطقه دارخوین به سمت جاده اهواز–خرمشهر آغاز شد که موجب آزادسازی خرمشهر شد. در پی آزادسازی خرمشهر، او به همراه دیگر فرماندهان فتح خرمشهر نزد امام خمینی رفته و خمینی آنها را، به ویژه احمد را به گرمی مورد تفقد خاص قرار داد.
بیوگرافی احمد متوسلیان
ربوده شدن
در ۱۴ تیر سال ۱۳۶۱، اتومبیل سفارت که حامل مسئولین سیاسی-نظامی ایران بود هنگام ورود توسط فالانژیستها متوقف و توسط نیروهایی اسرائیل ربوده و گروگان گرفته شدند. سمیر جعجع یکی از رهبران فالانژها پس از آزادی از زندان اعتراف کرد که گروگانهای ایرانی به نیروهای وی تحویل داده شده و سپس توسط آنان کشته شدهاند ولیکن مقامات ایرانی این ادعا را مشکوک دانستهاند. هاشمی رفسنجانی در خاطرات سال ۱۳۶۷ خود مینویسد: «فرستاده رئیس جمهور کنیا آمد. اطلاع داد که گروگانهای ما در لبنان همان سال ۶۲ شهید شدهاند و خواستار مبادله گروگانهای انگلیسی و سه اسرائیلی با ۹۰ اسیر شیعه در اسرائیل شد. گفتم اسامی اسرای مورد نظر و آثار گروگانهای ما را بیاورند.» وی در خاطرات سال ۱۳۶۹ در جریان کمک به آزاد سازی گروگانهای آمریکایی در لبنان به پیامی از جرج بوش -رئیس جمهور وقت ایالات متحده- اشاره میکند و مینویسد: «اطلاعات آمریکا میگوید گروگانهای ایرانی در دست مارونیها در همان روزهای اول کشته شدهاند ولی باز هم آنها آمادگی دارند که پیگیری مسئله آن گروگانها را ادامه دهند.» به گفته مرکز اسناد انقلاب اسلامی «اگرچه ابتدا گفته میشد که سید محسن موسوی کاردار جمهوری اسلامی ایران در بیروت و همراهانش کشته شدهاند؛ اما شواهد و مدارک موجود، حاکی از آن است که آنها در اسارت اسرائیل میباشند.» سید حسن نصرالله دبیر کل حزبالله لبنان به مناسبت روز آزادی اسرا در بیروت گفت: «نشانههایی وجود دارد که دیپلماتهای ایرانی در زندانهای رژیم صهیونیستی بسر میبرند. اسرائیل در گزارش خود ادعا میکند که چهار دیپلمات ایرانی توسط نیروهای لبنانی (فالانژهای سابق) ربوده شده، به دست این نیروها کشته شدند و اجساد آنان دفن شده است.
اسرائیل دشمن ماست و ما نمیتوانیم به گزارشهای آن اعتماد کنیم. همانطور که اسرائیلیها در گذشته هم حضور بعضی اسیران در زندانهای خود را تکذیب میکردند، اما مشخص شد که این اسیران در زندانهای این رژیم بودهاند.» حسین دهقان (وزیر دفاع ایران) سوم خرداد ۱۳۹۵ خبر داد احمد متوسلیان و دیپلماتهای ربوده شدهٔ ایرانی زندهاند و در اسارت اسرائیل هستند.در هفته نامه ۹دی در تیراژهفتم تاچهاردهم تیر ماه ۱۳۹۳تحریریه ایی با عنوان ۳۲سال فقدان سردار مظلوم اسلام احمدمتوسلیان به قلم کامران غضنفریان به تحریر درآمد که تا الآن واکنشهای زیادی داشته و دارد که در آن چگونگی به اسارت درآمدن ایشان و سه دیپلمات دیگر وامتناع و تعلل بعضی از مسیولین نظام جمهوری اسلامی ایران برای آزادیشان به طور خلاصه شرح داده شده است.
نصب تندیس احمد متوسلیان یزدی
در مرز فلسطین تندیس احمد متوسلیان یزدی در مارونالرأس در مرز فلسطین نصب شد تا یادبودی از ربوده شدن این فرمانده ایرانی باشد. انگشت اشاره احمد متوسلیان یزدی در تندیس ساخته شده به سمت سرزمینهایی از کشور فلسطین است که در حال حاضر توسط اسرائیل اشغال شده است. عبدالمجید فراهانی طراح این تندیس است و در مورد متوسلیان یزدی بیان کرده است که امام موسی صدر و احمد متوسلیان یزدی سربازان و پرورش یافتگان مکتب روحالله خمینی هستند و هر دو آنها به دست دولت لیبی و اسرائیل ربوده شدهاند. وجه اشتراک آنها این است که خبری از سرنوشتشان در دست نیست.
شهلا ناظریان (زادهٔ ۱۳۲۹ خورشیدی ایران) بازیگر سینما و تلویزیون و دوبلور ایرانی است. او همسر حسین عرفانی و برادرزادهٔ ایرج ناظریان گویندهٔ نامدار ایرانی است.
از سال ۱۳۴۱ وارد عرصهٔ دوبله شد ولی بثورت حرفه ای کارش از سال 1342 شروع شد بازیگری در تئاتر را در سال ۱۳۶۸ تجربه کر همچنین در سریال تلویزیونی «این خانه دور است» ( و سریال داستان یک شهر و همچنین فیلم های سینمایی «خوشخیال»، «پرِ پرواز» و «شب بخیر غریبه» و … به عنوان بازیگر به ایفای نقش پرداخته است.
حسین عرفانی متولد 1321 در محله سلسبیل تهران، دوبلور و بازیگر است
در دوران دبیرستان کار تئاتر هم می کرده. کار دوبله را از سال ۱۳۴۰ شروع کرده یعنی در سن ۱۹ سالگی و در استودیو دماوند. دورانی که به قول عرفانی هر کسی وارد کار هنر شد ماندگار شد : «در دهه چهل و پنجاه در تمام زمینه های هنری چه موسیقی چه نقاشی و چه دوبله هر کسی وارد شد ماندگار شد.»
تحصیلاتم : دیپلم
قبل از انقلاب از دوبله تا بازیگری
اولین نقش ها را هم در «شبی در رم» و «پرفسور کم حافظه» گفته و البته نقش های کوچکی بودند تا این که کم کم عرفانی جای خود را به عنوان یک گوینده حرفه ای باز کرد و با دوبله در فیلم هایی مثل «ویلون زن روی بام»، نقش های جدی تری را نصیب خود کرد
از کلارک گیبل در برباد رفته بگیرید تا همه فیلم های همفری بوگارت. البته او تنها در کار دوبله نماند و دیگر عرصه های هنری را هم تجربه کرد: «پرویزکاردان در استودیوی دوبله من را دید و دعوت به بازیگری کرد و بعد در سریال تلخ و شیرین نقشی را به عهده گرفتم.» نقشی که باعث شد او بازیگری را هم در کنار کار دوبله ادامه دهد و در سریال هایی مثل زیرگذر عمر و این خانه دور است بازی کند.
خانواده دوبلور
حسین عرفانی در سال 1361 با شهلا ناظریان از دیگری دوبلور های مشهور ایرانی ازدواج کرده است و ثمره این دو مهسا و رستا است، مهسا کار بابا و مامان رو پیگیری کرده و الان در حوزه دوبله فعالیت دارد ، اما رستا دکترای تغذیه دارد و کاری به کار دوبله ندارد ، هر دو دختر متهال هستند.
بیوگرافی شهلا ناظریان
علاوه بر گویندگی و بازیگری
حسین عرفانی : به جز دوبله و بازیگری ومجری گری، عرفانی در کارهای تبلیغاتی هم گویندگی می کند: «از اول انقلاب تک و توک کارهای تبلیغاتی را گویندگی می کردم و الان هم به صورت حرفه ای آن را دنبال می کنم.»
سحر تبر یک دختر 100 درصد عملی است که در اینستاگرام جنجال به پا کرده است . عمل های صورت این دختر برعکس جواب داده و قیافه ای ترسناک که دلهره در دل بیننده ایجاد میکند را ساخته است وی در اینستاگرام عکس های خود را منتشر میکند .
عکس های سحر تبر اینستاگرام
دوستان عزیز قبل از دیدن این تصاویر به شما نکاتی میگویم که باید مورد توجه قرار دهید عکس ها و تصاویر سحر تبر همه گریم و آرایش می باشد و فقط بینی عملی می باشد و بنابراین از عکسهای ترسید زیرا همه آنها عمل و جراحی نیست و فقط آرایش غلیظ و گریمی است که بر روی صورت خود زده تا ترسناک جلوه کند.
سحر تبر گریم صورت و عمل بینی
سحر تبر اسم فردی است که در اینستاگرام عکس و فیلم های ترسناکی از خود در اینترنت منتشر می کند که این عکس ها به تلگرام نیز راه یافتند سحر تبر که گیاهی خود را مانند زامبی ها و افراد ترسناک یا کارتون عروس مرده میکند با واکنش کاربران اینستاگرام مواجه شده است سحر تبر با این کار خود بازدید زیادی به سمت اینستاگرام خود میکشاند و پس از این ماجرا فالوور های اینستاگرام او بسیار زیاد شده و به این صورت میتواند تبلیغات کند و از همین راه پول در می آورد و هم مشهور می شود.
سحر تبر کیه ؟ معرفی کامل + توضیحات
سحر تبر دختری است که با زیبا خواندن خود در اینستاگرام حیرت خوانندگان اینستاگرام را درآورده است و همه افراد برای دیدن عکس های ایشان از پیج اینستاگرامش دیدار میکنند در زمان کنونی عمل های زیبایی بسیار باب شده است و بعضی مواقع از حد میگذرد بعضی از عمل های تاثیرات جبران ناپذیری بر ظاهر فرد میگذارد که بسیار ناراحت کننده است.
بیوگرافی و زندگینامه سحر تبر
وقتی از سحر تبر پرسیدند تبر آخر اسمت چیست گفت بخاطر اینکه تبر با کلمه سحر هم قافیه است این اسم را برای اینستاگرامم گزاشتم در آخر باید بگوییم که سحر تبر یک پدیده در نوع خودش است و به هر حال سحر تبر یکی از اعضای اینستاگرام است و باید احترام گذاشت پیج اینستاگرام سحر تبر بخاطر قیافه اش فالور زیادی گرفته است.
آدرس اینستاگرام سحر تبر
آدرس شبکه های اجتماعی سحر تبر رو میخواستیم پیدا کنیم که فعلا فقط آدرس
اینستاگرام سحر تبر رو براتون پیدا کردیم و آدرس تلگرام سحر تبر و یا توییتر و فیسبوکش رو بعدا اگه شد
برای دوستان عزیز پیدا میکنیم میزاریم آدرس اینستاگرام سحر تبر یا همون آی دی اینستاگرام سحر تبر رو پایین نوشتیم
sahartabar_official
سحر تبر یعنی چه ؟ معنی و علت
دوستان اگه معنی سحر تبر رو میدونید توی نظرات بزارین تا ما توی همین پست قرار بدیم سحر تبر احتمالا حین عمل اشتباهی رخ داده و قیافه نامناسبی برای خودش ایجاد کرده بخاطر همین دیگه از این قیافه به عنوان مد استفاده میکنه و میگه عمدا اینطوری کردم تا فالور و طرفدارای زیادی پیدا کنم ولی این کار دور از انتظار هستش .
بیوگرافی سحر تبر
علت آرایش و قیافه ترسناک سحر تبر چیست
شاید همه مردم ایران یک بار سحر تبر را در اینستاگرام دیده باشند ولی آیا برای شان سوال پیش میآید که این دختر چرا قیافه خود را ترسناک کرده و با عمل جراحی های مختلف خود را شبیه زامبی کرده است در واقعیت این قیافه اصلی سحر تبر نمی باشد و سحر دولت نه آن کاری که کردم این بود که بینی خود را عمل کرده است بقیه اعضای صورت را که به صورت ترسناک میبینید همه آرایش می باشد و هیچ گونه عملی در دیگر بخشهای صورت دیده نمی شود.
علت قیافه عجیب سحر تبر چیست
جدیدن در فضای مجازی مد شده است که افراد مختلفی با انجام کارهای بسیار عجیب میخواهند هر نحوی که شده خود را در فضای مجازی معروف کنند اینستاگرام محلی برای کسب درآمد شده است افراد مختلفی مثل سحر دختر بسیار زشتی که در اینستاگرام عکس های را می گذارند و همه را وادار به فحش و توهین علیه او می کنند ولی سحر تبر فحش ها را می پذیرد و پس از دریافت این ناسزا های طولانی سحر تبر فالوورهای بسیار زیادی را دریافت می کنند پس از اینکه این فالوورها جمع شد سحر تبر میتوانند در پیج خود تبلیغات بگذارند و با این روش از ایجاد کسب درآمد کند .
سحر ولدبیگی (زاده ۱ تیر۱۳۵۶، تهران) هنرپیشه سینما و تلویزیون ایران است.
وی دختر مسعود ولدبیگی و همسر نیما فلاح است. سحر ولدبیگی دارای مدرک دیپلم اداری بازرگانی از هنرستان شهید مدرس است. او یک دوره بازیگری را در کارگاه آزاد بازیگری گذراند و پس از بازی در چند مجموعه تلویزیونی، با سریال «دختران» شناخته شد.
بیوگرافی کوتاه نیما فلاح
نیما فلاح (زاده ۱۳۵۱ تهران) بازیگر ایرانی تلویزیون و سینما است. او بازی در تلویزیون را با نقش دستیار درک (هنرا) در مجموعه طنز ساعت خوش به کارگردانی مهران مدیری آغاز کرد و پس از چند سال وقفه دوباره با مهران مدیری در برنامه جنگ ۷۷ فعالیت بازیگریاش را ادامه داد. وی همسر سحر ولدبیگی است و زندگی عاشقانهای با او دارد.
فیلمشناسی سحر ولدبیگی
مجموعه تلویزیونی
۱۳۹۶
۱۳۹۴، قرعه
۱۳۹۳، در حاشیه
۱۳۹۲، باغ سرهنگ
آبپریا
۱۳۹۱، مسیر انحرافی
۱۳۸۸، دارا و ندار
گمشده، «اپیزود دوم ۱۳۸۸»
ماه عسل
۱۳۸۷، غیر محرمانه
بلندگوهای افسانهای
۱۳۸۶، چارخونه
۸۵-۱۳۸۴، زندگی به شرط خنده
۸۳-۱۳۸۲، نقطه چین
۱۳۸۲، رانت خوار کوچک
۸۲-۱۳۸۱، پاورچین
۱۳۸۱، پشت کنکوریها
۱۳۸۰، دختران
۱۳۷۹، پسرخالهها
۱۳۷۸، عروسکی قلیدون
قصههای شهرک
۱۳۷۷، ب مثل بهار
۱۳۷۵، سلام زندگی
فیلم سینمایی
مجرد ۴۰ ساله «۱۳۹۳»
شهر موشها ۲ «۱۳۹۳»
یک فراری از بگبو «۱۳۹۰»
خاله سوسکه «۱۳۸۸»
قلقلک «۱۳۸۴»
اگه میتونی منو بگیر «فیلم ۱۳۸۵» «۱۳۸۴»
ازدواج غیابی «۱۳۷۹»
ویدیویی خانگی
دامادی به نام صفر «۱۳۸۹»
رالی ایرانی «۱۳۹۱»
شوخی کردم مهران مدیری «۱۳۹۲»
سیگنال موجود است مهدی مظلومی«۱۳۹۴»
عطسه مهران مدیری «۱۳۹۴»
تله فیلم
من پلیس نیستم «۱۳۹۰»
چشماتو ببند «۱۳۸۹»
کادوی دربهدر «۱۳۸۸»
فرشته نزدیک است «۱۳۸۸»
سکههای شانس «۱۳۸۸»
قاتلین پیرمرد «۱۳۸۷»
راز زندگی عاشقانه سحر ولدبیگی و همسرش نیما فلاح
اول تیر ۱۳۹۵، ازدواج سحر ولدبیگی و همسرش نیما فلاح ۱۳ ساله میشود. البته اگر زمان آشنایی و دو سال و نیم نامزدی را در نظر بگیریم، از مرز ۱۵ سال میگذرد. در واقع سر سریال «پسرخالهها» بود که با هم آشنا شدند. بعضی نامها و واژهها هستند که به دنبال خودشان نام و واژهای را به دنبال میآورند و به نوع همیشه در کنار هم معنا و وزن مناسب را پیدا میکنند. اگر به این دست عناوین ترکیبی از منظر اشخاص نگاه کنیم بعضی اسامی هم همیشه در کنار هم معنای دقیقتر و کاملتری دارند. «سحر ولدبیگی و نیما فلاح» یکی از همین ترکیبهای خاص هستند که همیشه به زبان آوردن نام یکی از آنها مترادف با به ذهن آوردن نام آن دیگری است. زوجی که همین تیر ماه زندگی مشترکشان وارد سال سیزدهم خود میشود. بیحاشیه بودن و شادابی، بارزترین وجه زندگی آنهاست. دو عاملی که به زندگی آنها در این سالها قوام لازم را داده و باعث شده آن باور همیشگی «زندگی زوجهای هنری دوام ندارد»، شکست سختی بخورد.
چند سال از ازدواجتان میگذرد و چطور به این نتیجه رسیدید که زوج مناسبی برای یکدیگر هستید؟
سحر: اول تیر 95 که بیاید، ازدواج ما ۱۳ سالش تمام میشود. البته اگر زمان آشنایی و دو سال و نیم نامزدی را در نظر بگیریم، از مرز ۱۵ سال میگذرد. در واقع سر سریال «پسرخاله ها» بود که با هم آشنا شدیم. بعد از آن باز هم در کارهای مختلفی کنار هم بازی کردیم و بیشتر با هم آشنا شدیم، به نقاط مشترک و سلیقههای هم پی بردیم و رفته رفته هفتهای یکبار دیدنمان تبدیل به دو بار و بیشتر شد و یکدفعه گفتیم چرا اصلا همیشه با هم نباشیم!؟ اولین کار مشترکمان بعد از نامزدی، سریال «دختران » بود.
نیما: دوران نامزدی بسیار مهم است. شما را آماده میکند تا به طرف مقابل خود نزدیکتر شوید، خلق و خوی همدیگر را بشناسید تا بعد از ازدواج وقتی قرار است در کنار هم زیر یک سقف پا بگذارید، با شناخت کاملتر و دقیقتری آماده پذیرش مسئولیتهای جدید باشید.
سحر: من هم با نیما موافق هستم. دوران نامزدی زمانی است که نه تنها خودتان بلکه خانوادههای هر دو طرف هم بیشتر با هم آشنا میشوند، هم عروس و داماد از خانواده طرف مقابل شناخت بهتری پیدا میکنند و این معاشرتها و نشستهای دورهمی باعث میشود، ذرهذره همدیگر را بشناسید. در واقع در همان دورهمیها و معاشرتهای کنار خانواده به طرز تفکر و نوع نگرش هم پی میبرید و متوجه می شوید. این آدم مناسب شما هست یا خیر؟ البته این را هم بگویم که همه چیز در مورد شناخت همدیگر به دوران نامزدی ختم نمیشود و شما بعد از رفتن زیر یک سقف و تشکیل زندگی مشترک هم با اتفاقات و شرایطی روبهرو میشوید که باعث شناخت بیشتر و بهتر می شود.
شناخت اولیه به شما این امکان را میدهد که تحلیلهای بهتر و درستتری از همسرتان در زمانهای مختلف داشته باشید. مثلا اگر شما بدانید چه چیزهایی باعث دلخوری همسرتان میشود، وقتی در طول ازدواج اتفاقی افتاد که همسرتان دلخور شد، ویژگیهای او را میدانید و این به شما کمک میکند تا رنجش و دلخوری بیشتر نشود.
بیوگرافی سحر ولدبیگی
شما یکی از موفقترین زوجهای هنری کشور هستید و این در حالیست که حواشی زیادی پیرامون هنرمندان وجود دارد… چه اصولی این موفق بودن را در زندگی شما ایجاد کرده است؟
سحر: به نظر من حاشیه داشتن باعث میشود که همیشه استرسی در زندگی شما حاکم باشد، خواه این حاشیه کاری، خواه مربوط به زندگی شخصیتان باشد. این انتخاب شخصی من و نیما بوده که هر دو دوست داشتیم زندگی آرامی داشته باشیم و از حاشیهها دور بمانیم. به هر حال اختلاف سلیقه همیشه و بین همه وجود دارد اما من و نیما همیشه خواستیم و سعی کردیم مشکلات شخصیمان را بین خودمان حل کنیم و درباره مسائل خصوصیمان به غیر از خودمان با کسی صحبت نکردهایم، چون به هر حال وقتی با دیگران مطرح میکنید، ممکن است آن مسئله ساده به یک اتفاق بزرگ تبدیل شود و خودمان آن را تبدیل به یک حاشیه بزرگ کنیم. نظر من و نیما این بوده که مسائل خوب و بد زندگی ما فقط به خودمان مربوط است. حال اگر مسئله خوبی باشد سعی میکنیم دیگران را در آن شریک کنیم و اگر ناخواسته به مسئله بدی برسیم، آن را بین خودمان حل میکنیم.
نیما: بگذارید یک نکتهای را بگویم… معاشرت با دوستان، آشنایان و در و همسایه کار لذت بخشی است. برای من و سحر هم همینطور است. اما این شکل از معاشرت یعنی شما با افرادی روبه رو هستید که یک عالمه ویژگی و خصوصیت دارند، خصوصیاتی که شما آنها را نمیشناسید. به هر حال وقتی آنها را دعوت میکنید یا از سوی آنها دعوت میشوید، رفته رفته با این ویژگیها آشنا میشوید که برای درک کامل همه این ویژگیها به سالها زمان نیاز است! من و سحر برخلاف آنچه به نظر میآید، افرادی به شدت سنتی هستیم، به خصوص در سنت های خانوادگی جزو خانوادههایی هستیم که معاشرتمان تنها محدود به خانواده است.
در کنار مسائل مالی، چه چیزهایی برای شروع یک زندگی مشترک لازم است؟
سحر: به هر حال در یک زندگی مشترک چه زن و چه مرد حقهایی دارند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت، اما وقتی به زندگی پدربزرگها و مادربزرگها یا حتی پدرها و مادرهایمان نگاه میکنیم، میبینیم به رغم همه فراز و نشیبها و گاه مشکلات مالی، همیشه یک نفر کوتاه میآمد. اتفاقی که این روزها دیگر به آن راحتی نمیافتد. الان در زندگی طوری شده که از یک جایی به بعد هر یک از طرفین حق را کاملا به خودشان میدهند تا جایی که هیچ حقی برای طرف مقابل قائل نیستند. به نظر من در کنار دوست داشتن و شناخت لازم از یکدیگر، مهم این است که به طرف مقابل حق بدهیم چون قطعا گاهی اوست که حرف درست میزند.
نیما: از نظر من مسئله مالی بسیار مهم است. عموما همه ازدواجها با یک شکل و نگاهی از بلندپروازی شروع میشود، دو طرف نقشههایی میکشند و میخواهند به اهدافی برسند، ولی جلوتر که میروند به علت مشکلات مالی با عملی نشدن نقشهها کمکم ازدواجشان دچار تزلزل میشود، در این حالت هرکدام از آنها حس میکنند در کنار همسرشان به خیلی از چیزهایی که در ذهنشان بوده، نرسیدهاند و به مرور این مسئله فاصله بین آنها را زیاد میکند. من معتقدم در ابتدای امر هر زوجی باید بداند چقدر بودجه دارد و قرار است با چه بودجهای زندگیشان را شروع کنند. قطعا مسائل مالی وزنه مهم و سنگینی است کما اینکه حتی سلامتی شما بر پایه درآمدتان است. فکرش را بکنید که مثلا برخورداری از امکانات دندان پزشکی، چکاپ ماهیانه و… همگی نیازمند تامین مالی هستند، از قدیم هم گفتهاند که عقل سالم در بدن سالم است.
اگر بخواهید همسرتان را تعریف کنید، چه میگویید؟
سحر: همسرم گنج زندگی من است.
نیما: همسرم سحر را هیچ وقت با کلام نتوانستم توصیف کنم.
به نظر ما، در مراسم عروسی به تنها کسی که خوش نمیگذرد خود عروس و داماد است. برای همین خانواده ما نیز با این خواسته ما کنار آمدند و با یک مهمانی بسیار ساده خانوادگی زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.
کدام ویژگی همسرتان باعث شده تا در زندگی احساس خوشبختی کنید و راز این خوشبختی چیست؟
نیما: به عقیده من باید تمام صفات خوب انسانی را در خودمان پیدا کرده و از صفات منفی فرار کنیم. ما هر دو سعی کردهایم صفات خوب مشترکی داشته باشیم، مثلا من سعی نکردهام طنازتر و شیرینتر بشوم. اگر چیزی خوب است سعی میکنیم با هم به آن برسیم و آن را انجام بدهیم، به همین علت صفات خوب سحر آنقدر زیاد است که از دست من خارج شده است.
سحر: رابطه من و نیما به این شکل شده که اگر جایی برویم که در آن لحظه من یا او کم انرژی باشیم، دیگری جای خالیاش را پر میکند. من خودم سعی کردهام که چیزهای خوب زیادی از نیما یاد بگیرم، نیما مرد مهربان و صادقی است، گرچه معتقدم همه آدمها همه این خصوصیات خوب را در خودشان دارند، که حالا براساس شرایطی کم یا زیاد میشود. ما سعی کردهایم خصوصیات خوب همدیگر را یاد بگیریم و نمی توانم بگویم کدام ویژگی نیما الزاما باعث شده نسبت به او نگاه بهتری داشته باشم. کما این که اگر بخواهم یک ویژگی مهم نیما را نام ببرم به نظرم «نیما بودن» است چون این تعریف همه آن ویژگیهای خوب را در خودش دارد.
نیما: یکی از صفات بسیار خوب سحر شوخطبع بودن اوست. او همیشه به هر ماجرایی از یک زاویه دیگر هم نگاه میکند، البته گاهی میگویم در این لحظه آنقدر مسئله منطقی و جدی است که چطور میشود به آن نگاه شوخ طبعانه داشت، اما جالب است، سحر طوری به آن نگاه میکند که اگر قرار است چیزی به هم بریزد، دیگر این اتفاق نمیافتد! این چیزی است که از سحر یاد گرفتهام که شما در لحظه عصبانیت برای چند لحظه منطق را فراموش کنید و با نگاه شوخ، آن را تصور کنید. مثلا سحر موقع عصبانیت من، با همین روش سعی می کند من را آرام کند.
بازیگر زن در بخش عکس بازیگران فتانه ملک محمدی بازیگر جوان فیلم سینمائی سوپر استار متولد ۱۲ اسفند ۱۳۶۸ در تهران است هنوز خودش را بازیگر نمیداند و تا هنرمند شدن راه درازی در پیش دارد. فتانه ملک محمدی همان بازیگر نوجوانی است که تهمینه میلانی در نشست مطبوعاتی فیلم سوپراستار کلی از او تعریف کرد و گفت: او را از بین صدها نفری که برای تست بازیگری آمده بودند، انتخاب کردم چون نوجوان فوقالعاده با هوشی بود. من خیلی خوش شانس بودم که با یک نوازنده حرفهای مواجه شدم. البته اگر این دختر نوازنده نبود، آموزشش میدادیم و تحت هر شرایطی از همین گزینه استفاده میکردم.
فتانه ملک محمدی همان بازیگر نوجوانی است که تهمینه میلانی در نشست مطبوعاتی فیلم سوپراستار کلی از او تعریف کرد و گفت: او را از بین صدها نفری که برای تست بازیگری آمده بودند، انتخاب کردم چون نوجوان فوقالعاده با هوشی بود. من خیلی خوش شانس بودم که با یک نوازنده حرفهای مواجه شدم. البته اگر این دختر نوازنده نبود، آموزشش میدادیم و تحت هر شرایطی از همین گزینه استفاده میکردم.
ملک محمدی چند روز بعد ثابت کرد که گفتههای تحسینآمیز میلانی بیدلیل نبوده است. او در مراسم اختتامیه بخش بینالملل دیپلم افتخار بازیگری را در بین فیلمهای مسابقه سینمای معناگرا برای نقش آفرینی در فیلم سوپراستار دریافت کرد.
این بازیگر نوجوان متولد ۱۲ اسفند ۱۳۶۸ است و تا چند روز دیگر تولد ۱۹ سالگیاش را جشن میگیرد. فتانه ملک محمدی در صحبتهایش مدام بر این نکته تاکید میکند که هنوز خودش را بازیگر نمیداند و تا هنرمند شدن راه درازی در پیش دارد.
اول از همه، درباره لحظهای که رفتی بالای سن و دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن بخش بینالملل را گرفتی، توضیح بده.
اصلا فکرش را نمیکردم که جایزه بگیرم. در بخش بینالملل اصلا نامزد اعلام نمیکردند. خانم میلانی صبح روز اختتامیه تماس گرفتند و گفتند بیا تالار وحدت. مراسم آن روز ۴۵ دقیقه دیر شروع شد. در سالن حوصلهام سر رفته بود. وقتی جوایز بخش معناگرا را میخواندند، من هیجان خاصی نداشتم. چون اصلا فکرش را نمیکردم که برنده شوم. وقتی بالای سن رفتم، خانم میلانی خیلی خوشحال شدند. اولین کسی بودند که به من تبریک گفتند و مرا بوسیدند.
خودت فکر میکردی بازیگر دیگری این جایزه را بگیرد؟
بله. فیلمهای زادبوم، هر شب تنهایی و وقتی همه خوابیم در بخشهای معناگرا و بینالملل و سینمای آسیا حضور داشتند. من خیلی خجالت کشیدم وقتی دیدم خانم مژده شمسایی، رویا تیموریان و لیلا حاتمی جزو بازیگران این فیلمها بوده اند و حالا منی که تازه کارم و بیست سال هم ندارم باید بروم روی سن. واقعا هم ترسیدم هم خجالت کشیدم. چون در آن مراسم در بخش بازیگری فقط نام یک بازیگر ایرانی خوانده شد.
لوح تقدیرت را کجا گذاشتهای؟
گذاشتم روی کمد کنار سازم. میخواهید متنش را برایتان بخوانم؟
بخوان.
در بیست و هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، هیات داوران بخش مسابقه سینمای معناگرا دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش زن را به فتانه ملک محمدی برای بازی در فیلم سوپراستار محصول ایران اهدا نمود.
من فکر میکردم متن روی لوح شاعرانه باشد.
نه. شاعرانه نیست. البته من همین جملههای به قول شما غیر شاعرانه را هم خیلی دوست دارم. (میخندد)
از ماجرای بازیگر شدنت برایمان بگو.
در یک سایت سینمایی دیدم که خانم میلانی فراخوان تست بازیگری داده بود. من زمانی این آگهی را دیدم که خیلی دیر شده بود و مهلتش گذشته بود، اما ناامید نشدم. فرم را پر کردم و عکسم را فرستادم. بعد دفتر آقای نیکبین رفتم و تست دادم.
بیوگرافی فتانه ملک محمدی
یادت میآید چند تا رقیب داشتی؟
حدود ۱۰۰ نفر به دفتر خانم میلانی آمده بودند. ایشان دنبال یک دختر پانزده شانزده ساله میگشتند. من سنم دو سه سال بیشتر بود اما چون چهره ام کمتر نشان میداد، انتخاب شدم. یکی دیگر از دلایلش چشمهای مشکی من بود. خانم میلانی دنبال یک دختری میگشت که مثل شهاب حسینی چشمهای مشکی داشته باشد و نوازندگی هم بلد باشد که من هر دوشرط را داشتم.
تست بازیگریات به چه صورت بود؟
من به منزل خانم میلانی رفتم. یک سکانس از فیلمنامه را به من دادند بازی کنم. آن سکانسی بود که رها، کوروش را در حالت غیرمتعادل میبیند. سکانس خیلی سختی بود، اما خانم میلانی با من سختگیرانه رفتار نکردند.
فکر میکنی چرا اسم فیلم را سوپراستار گذاشته اند؟
البته اولش قرار بود اسم فیلم «سوپراستار؟» باشد. یعنی یک علامت سوال هم جلوی سوپراستار داشت. منظورشان این بود که آیا واقعا سوپراستار یعنی این؟ یعنی یک آدم میگسار و معتاد به مواد مخدر؟ کوروشی که در فیلم میبینیم نمیتواند نمونه خوبی برای یک سوپراستار باشد. او به خودش غره شده و چشمش را به روی واقعیتها بسته. یک آدمی به نام رها پیدا میشود و بعضی چیزها را به او یادآوری میکند.
خودت دوست داری در آینده یک سوپراستار شوی؟
نمیدانم. برای من خیلی زود است درباره این چیزها صحبت کنم. خب سوپراستار شدن به لحاظ مالی خیلی خوب است. چون تهیهکنندهها با سوپراستارها قراردادهای بالا میبندند، اما دردسر هم دارد، چون مطبوعات زرد سوپراستارها را زیر نظر دارند و مدام برایشان شایعه میسازند.
خب حالا به نظر تو که وارد سینما شده ای، سوپراستارها واقعا آدمهای خودشیفتهای هستند؟
همه نوعش را داریم. مثل همه حرفهها که خوب و بد در آن زیاد پیدا میشود.
یعنی سوپراستارهایی داریم که شبیه کوروش فیلم شما باشند؟
از من میخواهید مثال بزنم و اسم کسی را بیاورم؟ نه. اصلا. ( میخندد)
از بین فیلمهای تهمینه میلانی کدامها را دیده ای؟
همهاش را دیدهام. اما نیمه پنهان را بیشتر از همه دوست دارم.
خانم میلانی نقش رها را چطور برای تو تعریف کردند؟
گفتند رها دختر باهوشی است که اعتماد به نفس خوبی دارد. او به زندگی یک سوپراستار وارد میشود و با شیطنتهایش او را آگاه میکند و میخواهد کوروش را از یک منجلاب بیرون بکشد.
دیالوگها را چطور حفظ میکردی؟
آن قدر تمرین کرده بودم که ملکه ذهنم شده بود. مساله ام حفظ کردن نبود، این بود که آنها را درست ادا کنم.
اسم این دختر چرا رها بود؟ چون برای رهایی یک نفر دیگر تلاش میکرد؟
فکر نمیکنم اسمش نمادین باشد. البته خانم افسانه بایگان میگفتند رها بهترین اسمی بود که میشد روی این دختر گذاشت. چون واقعا رها بود و اگر پدر و مادر درست و حسابی داشت، یک شخصیت مهمی میشد. مثلا یک نویسنده یا یک شاعر خوب.
فیلمبرداری در چه لوکیشنهایی انجام شد؟
یک ساختمان کلنگی در فرمانیه بود که در آن جا حدود ده تا فضای مختلف را ساختند. خانه شخصیتهای مختلف مثل سارا، خبرنگار، منشی صحنه، خود کوروش و مادرش و قسمتهایی از کارخانه و. . .
آقای نیکبین همسر خانم میلانی خودشان مهندس رشته معماری هستند. من خیلی از این رشته سر در نمیآورم، اما یک چیزهایی شبیه چوب آورده بودند و با آنها فضاهای مختلف را میساختند.
موسیقی را به طور جدی دنبال میکنی؟
ساز تخصصی من ویولن است. یکی دو سالی است که سنتور هم کار میکنم. به تازگی در رشته موسیقی قبول شدهام. برای ترم بهمن در دانشکده موسیقی تهران مرکز ثبتنام کردم.
رشته دوره دبیرستانت چه بود؟
من از اول موسیقی را دوست داشتم. میخواستم در هنرستان موسیقی درس بخوانم اما نشد. متاسفانه در کل تهران فقط یک هنرستان موسیقی دخترانه داریم که متقاضیاش هم خیلی زیاد است، به همین خاطر در دبیرستان رشته ریاضی فیزیک را انتخاب کردم. بعد برای پیشدانشگاهی به هنر تغییر رشته دادم.
موسیقی و هنر را خیلی بیشتر از ریاضی دوست داشتم. خدا را شکر که این سه سال دبیرستان به خوبی و خوشی تمام شد. اصلا آمادگی نداشتم که ریاضی را ادامه بدهم و در یک رشته فنی مهندسی درس بخوانم. سال ۸۶ و ۸۷ برای من خیلی سخت گذشت. تا بیست فروردین سر فیلمبرداری بودم و بعد از آن شروع کردم به خواندن برای کنکور موسیقی. میترسیدم کلاسهای مدرسه ایتالیایی را قبول نشوم و بشوم از این جا مانده و از آن جا رانده. بچههایی که در رشته ریاضی بودند با من فرق داشتند. آنها تعجب میکردند که من چطور این قدر کلاسهای متفرقه موسیقی میرفتم، چون خودشان هدفشان این بود که درسهایشان را خوب بخوانند و خانم مهندس شوند.
حالا هدف تو که دوست نداری خانم مهندس بشوی چه بود؟
من دوست دارم هنرمند شوم. هنوز به هدفم نرسیدهام. الان در رشته موسیقی خیلی مبتدیام. دوست دارم کارشناسی ارشدم را در رشته آهنگسازی قبول شوم، بعد بروم موسیقی فیلم بسازم؛ یعنی سینما و موسیقی را یک جوری با هم تلفیق کنم.
این طوری هم سینما را تجربه میکنی هم موسیقی. اگر میشد یک جوری رشته ریاضی را هم با اینها تلفیق کنی، زحمات سه سالهات در رشته ریاضی هم به هدر نمیرفت.
من موسیقی را یک بخشی از ریاضی میدانم. به قول آقای مهرجویی موزیسینها همهشان آدمهای منظمی هستند، چون در مغزشان یک تیکتاکی دارند. من موزیسین نیستم، اما اینها را دیدهام و شنیدهام. این تیک تاک باعث میشود که تو منظم باشی. منظمترین هنرمندها موزیسینها هستند. قوانین موسیقی خیلی به فرمولهای ریاضی شباهت دارد. موسیقی یعنی همه چیز؛ یعنی ریاضی، نقاشی، زبان، تکنیک، خلاقیت و… .
در دوران مدرسه جزو بچهدرسخوانها بودی؟
من به اجبار به رشته ریاضی رفته بودم. خیلی حال و حوصله فرمولهای خشک ریاضی را نداشتم. وقتی سه سال دبیرستان تمام شد، یک نفس راحتی کشیدم، گفتم خدایا راحت شدم. درسهای ریاضی سنگین بود. درسهای هنر هم سنگین بود. اما فرقش این بود که من رشته هنر را از ته دل دوست داشتم. عاشقش بودم.
در دوره دبیرستان هر روز صبح تا شب کلاس داشتم. کلاسهای مدرسه که تمام میشد، میرفتم کلاس زبان و موسیقی و… .
دوره دبیرستان را یک جوری گذراندم. شاگرد اول نبودم اما اوضاعم خیلی وخیم هم نبود. یک دوستی داشتم که از دوران بچگی تا پیشدانشگاهی با هم بودیم.
حتما از آنهایی بودهاید که لاستیک ماشین دبیرهایتان را پنچر میکردهاید و… .
نه بابا. در این حد هم نه. خیلی از دبیران ما ماشین نداشتند. چند تا هم پراید لیزینگ خریده بودند. آدم دلش نمیآید روی همچین ماشینی خط بیندازد و پنچرش کند!
کلاسهای متفرقهام برایم مهمتر از درسم بود. ۱۰ شب میرسیدم خانه و اصلا حوصله درس خواندن نداشتم. تازه باید ساز هم میزدم. به همین خاطر فردایش استراحت میکردم و سر کلاس نمیرفتم. از درس شیمی متنفر بودم و سر کلاسهایش نمیرفتم. امیدوارم این قسمتش را دبیر شیمیمان نخواند.
موسیقی را بیشتر از سینما دوست داری؟
خدایا! نمیدانم بگویم آره یا نه. میترسم این جمله را بگویم یک عده ناراحت بشوند. اما وقتی میروی در دنیای سینما خیلی توی چشم و زیر ذرهبین هستی. کلا من از موسیقی بیشتر لذت میبرم.
از آنهایی هستی که هر شب باید چند قطعه موسیقی گوش کنی؟
دقیقا. اگر گوش نکنم خوابم نمیبرد. من عاشق موسیقی کلاسیک هستم. کارهای شوپن و بتهوون را بیشتر از همه دوست دارم. کمیتاسک را هم دوست دارم. الان عضو ارکستر پارس هستم.
بازیگر شدنت باعث نشد به درسات لطمه بخورد؟
خیلی نه. یک ماه قبل از فیلمبرداری درگیر خواندن و تمرین کردن فیلمنامه و فن بیان شدم. تا نهم و دهم عید هم فیلمبرداری داشتیم. بعد از آن شروع کردم برای کنکور خواندن. در همان روزهایی که فیلمبرداری داشتیم، برای امتحاناتم به مدرسه میرفتم اما نمیتوانستم مثل بقیه همکلاسیهایم درس بخوانم.
اگر بپرسم از بازی در این فیلم چه خاطرهای داری، مطمئنم که میگویی همهاش خاطره بود. میخواهم بهترین خاطرهات را از اولین تجربه سینماییات بگویی.
آره خب واقعا همهاش که خاطره بود. ولی شیرینترین خاطرهام مربوط به روزی است که دیدم سر صحنه برایم جشن تولد گرفتهاند. صبحش امتحان داشتم. برنامهریزی خانم میلانی یک جوری بود که من به امتحاناتم برسم. ۱۲ روز از دوران فیلمبرداری من امتحان داشتم. همین طور نخوانده میرفتم سر جلسه امتحان! آن روز از سر جلسه که برگشتم، دیدم گروه فیلمبرداری برایم جشن تولد گرفتهاند و کیک و کادو خریدهاند. خیلی چسبید. روزی بود که میخواستم سکانس کلانتری را بازی کنم. آن سکانس را با اعتماد به نفس بالایی بازی کردم. من هر سال روز تولد پیش خانوادهام بودم. اما پارسال پیش یک خانواده دیگری بودم و این هم در نوع خودش خیلی خوب بود.
بیوگرافی فتانه ملک محمدی
از بچگی به سینما علاقه داشتی؟
من از بچگی موسیقی را دوست داشتم. همین الان هم موسیقی را بیشتر از سینما دوست دارم. اولش هم که فرم بازیگری برای فیلم سوپراستار را پر کردم اصلا فکر نمیکردم انتخاب شوم، چون هم سنم بیشتر بود و هم این که من سابقه بازیگری نداشتم. بیعلاقه هم نبودم. در این حد که فیلم سینمایی ببینم. دوست داشتم شانسم را امتحان کنم. فکر میکنم شانس در خانه من را زد و من هم در را باز کردم.
تجربه همبازی شدن با شهاب حسینی چطور بود؟
آقای حسینی خیلی صبور و باحوصله بودند. به من خیلی کمک کردند. من اولش خیلی ترسیدم. چون دیدم عوامل فیلم همه حرفهای هستند. فکر میکردم اینها حوصله یک آماتور را ندارند. بعد که وارد کار شدم، دیدم همه مثل یک دوست با من رفتار میکنند.
اگر بخواهی دو تا بازیگر مورد علاقهات را نام ببری… .
بازیگر خوب خیلی زیاد است. نامردی است بخواهم فقط دو تا را انتخاب کنم. از بین مردها استاد عزتالله انتظامی و جمشید هاشمپور را دوست دارم. از بین جوانها بازی شهاب حسینی را دوست دارم. چون از ته دل انرژی میگذارد و هر چه توان دارد برای نقش صرف میکند. باز از بین جوانها بازی مهرداد صدیقیان را هم دوست دارم. فکر میکنم او هم مثل من بعد از خواندن یک آگهی تست بازیگری به دنیای سینما وارد شده است.
بعد از سوپراستار پیشنهاد دیگری هم دریافت کردی؟
چند تا پیشنهاد دارم که تا قطعی نشود نمیتوانم اسمش را بگویم. دوست دارم کارم را در سینما ادامه بدهم. خیلی هم عجلهای ندارم.
واکنش دوستانت به بازیگر شدن تو چه بود؟
دوستان دوره پیشدانشگاهیام وقتی من سر صحنه بودم، مرتب برایم جزوه میفرستادند. من نمیتوانستم سر کلاسها بروم. دوستانم درسها را با من کار میکردند. بعد هم که برنده شدم، همه زنگ زدند و تبریک گفتند. کلا دوستانم و خانوادهام خیلی به من کمک کردند. من برای این فیلم خیلی استرس و هیجان داشتم.
قبول کنید جلوی دوربین یک کارگردان مطرح رفتن، مسوولیت بزرگی است. بازیگری استرس وحشتناکی داشت. من دست تک تک عوامل فیلم را میبوسم. خانم میلانی موقع کنکور خیلی به من روحیه داد. از عوامل فیلم متشکرم که توانستند یک بازیگر آماتور را تحمل کنند.
خانوادهات با بازیگر شدن تو مخالف نبودند؟
مشکلشان فقط درس من بود. میگفتند از درس ات عقب میافتی. من بعد از تمام شدن فیلمبرداری بکوب درس خواندم و خودم را به درسها رساندم و در رشته موسیقی دانشگاه آزاد تهران مرکز قبول شدم.
فتانه ملکمحمدی اگر یک دیوار سفید داشته باشد، رویش چه مینویسد؟
مینویسم به هر چه دوست داری فکر کن. مطمئن باش به آن میرسی. من معتقدم اگر از ته قلب به چیزی اعتقاد داشته باشی و بخواهی، به آن میرسی. من مطمئن بودم که یک روز وارد سینما میشوم، اما نمیدانستم از چه راهی. هر کسی از یک راهی به موفقیت میرسد.