کدام حیوانات شنوایی قوی دارد؟
جغد دارای حس شنوایی بسیار قوی است. او در تاریکی با استفاده از حس شنوایی طعمه خود را تشخیص میدهد.
خفاش دارای حس شنوایی قوی است و با استفاده از آن راه خود را در تاریکی پیدا میکند.
دلفین هم حس شنوایی بسیار قوی دارد.
جغد دارای حس شنوایی بسیار قوی است. او در تاریکی با استفاده از حس شنوایی طعمه خود را تشخیص میدهد.
خفاش دارای حس شنوایی قوی است و با استفاده از آن راه خود را در تاریکی پیدا میکند.
دلفین هم حس شنوایی بسیار قوی دارد.
3 مرحله : آماده کردن زعفران آماده کردن سیب زمینی ها پخت سیب زمینی های زعفرانی
مواد لازم :
8/1 قاشق چایخوری زعفران
4/1 فنجان آب جوش
7 سیب زمینی سفید متوسط
2/1 قاشق چای خوری نمک
4/1 قاشق چایخوری فلفل سیاه
مرحله ی اول : آماده کردن زعفران
مرحله ی دوم : آماده کردن سیب زمینی ها
مرحله ی سوم : پخت سیب زمینی زعفرانی
3. این سیب زمینی های خوشمزه را می توانید کنار هر وعده ی غذایی سرو کنید.
پدرام شریفی Pedram Sharifi بازیگر سینما و تلویزیون در خصوص خصوصیات این فیلم، گفت: «متولد ۶۵»، فیلم دهه شصتیهاست و وقتی به عنوان دهه شصتی فیلمنامه را خواندم، بسیاری از ماجراهای زندگیمان را در آن دیدم؛ اتفاقاتی که همیشه در افکارم بود.
وی افزود: در مورد دهه شصت حرفهای بسیاری زده میشود اما زمانی که صادقانه به این دهه نگاه میکنیم، متوجه خواهیم شد از زمانی که در رحم مادرمان بودیم، صدای بمباران میشنیدیم؛ اکثرمان در جنگ به دنیا آمدیم، به مدرسه رفتیم و … شریفی خاطرنشان کرد: تلخترین جای این جریان آنجاست که وقتی به دهه هفتادیها نگاه میکنیم، وضعیتشان بهتر از دهه شصتیها نیست؛ این فیلم ماجرای ما جوانهاست؛ نه الزاما یک دهه خاص. امیدوارم همه آن انرژی که برای «متولد ۶۵» گذاشتم نتیجه مثبت بدهد و خروجی قابل قبولی داشته باشد.
پدرام شریفی بازیگر جوان سینما یکی از چهره های جوانی است که امسال از تئاتر به سینما آمده است. شریفی بازیگر شناخته شده در عرصه نمایش است که در سال گذشته توانست نظر کارگردانان مختلف سینمای ایران جلب کند و آنها از حضور این بازیگر در آثارشان بهره بگیرند. او پیش از این در یکی از نقشهای کلیدی در فیلم تحسین شده «ماهی و گربه» به ایفای نقش پرداخت که بعد از این ماجرا، سینماییها او را شناختند.
پدارم شریفی سال گذشته با سه فیلم «سیانور» به کارگردانی بهروز شعیبی، «بادیگارد» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و «متولد۶۵» ساخته مجید توکلی در سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و در هر کدام از این فیلمها نقشهای متفاتی را ایفا کرده است. سریال گشت ویژه نیز که هفته نیروی انتظامی ۹۵ پخش میگردد اولین سریال تلویزیونی وی می باشد که در آن در نقش یه مامور پلیس به ایفای نقش پرداخته است و در کناز بازیگرانی چون حمید گودرزی, شاهد احمدلو, محمود پاک نیت و .. بازی نموده است.
از ویژگی های پدرام شریفی بازیگری که امسال توجه ها را به خود جلب کرده این است که در دو فیلم خوب اما مهجور مانده از جشنواره ی سال گذشته حضور داشته است که یقینا یکی از بهترین بازی ها، حضوردرخشان وی در فیلم “متولد ۶۵”بود که متاسفانه کمتر دیده شد. همچنین بازی متفاوتش در” سیانور” که به زودی اکران می شود و از خود خواهیم پرسید که چرا این فیلم با ارزش” بهروز شعیبی” در جشنواره های اخیر نادیده گرفته شده است. شریفی در جشنواره فجر سی و چهارم نیز حضورش در فیلم “بادیگارد” بود که در آنجا هم میشود از بازی اش گرچه نقش خیلی تعریف شده ای نداشت و میشد قصه ای پررنگ تر برای این شخصیت نوشت تعریف کرد.این شب ها نیز شاهد بازی خوب او در سریال گشت ویژه هستیم
پدرام شریفی در فیلم بادیگارد به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا پدرام شریفی نخستین بار در فیلم فوق العاده ی “ماهی و گربه” نظرمان را جلب کرد. بازیگری که شانس آورد تا هنرش روی صحنه نمایش به چشم تیزبین شهرام مکری بیاید. بعد از آن چهره اش در ذهنمان نقش بست با آن بینی کشیده و مردانه ای که خوشبختانه زیر تیغ جراحی نرفته بود و پارامتر نادری بود این روزها برای یافتن یک چهره ی دست نخورده تا نقش ها را باور پذیر کند
پدرام شریفی در متولد ۶۵ به کارگردانی مجید توکلی سال نود و چهار تبدیل شد به سال او با سه فیلم در بخش اصلی جشنواره که بازی او را تند به تند به چشم می آورد و خیلی از منتقدین بازیش در متولد ۶۵ سزاوار نامزد شدن در بهترین بازیگر نقش اول مرد دانستند. حال نیز سریال پر مخاطبی از شبکه اول سیما پخش می شود که فیلمنامه و بازی ها چندین قدم از کارگردانی جلوتر است و بازیگرانی در آن حضور دارند که مسلم اگر بهتر هدایت می شدند یک کار پلیسی باورپذیرتری را شاهد بودیم
پدرام شریفی در سریال گشت ویژه به کارگردانی مهدی رحمانی سریال گشت ویژه که کاریکاتوری از یک سریال در ژانر پر مخاطب پلیسی با بازی حمید گودرزی ، شاهد احمد لو ، پدرام شریفی و محمود پاک نیت است که به رقم ضعف ها ی کارگردانی از بیشتر سریال های اخیر تلویزیون دیدنی تر به نظر می رسد
پدرام شریفی در فیلم سیانور به کارگردانی بهروز شعیبی به امید اینکه این بازیگر خوش آتیه خیلی حواسش پرت طراحی لباس و استایل مو وژست نشود ، رمز موفقیت را در تفاوت حضور در نقش ها بداند و نه جنجال و حاشیه، تا از بازیگران ماندگار و بدون تاریخ مصرف سینما و تلویزیون محسوب شود تاکنون اطلاعات بیشتری از جمله تاریخ تولد ، همسر ، خانواده و محل تولد و … این بازیگر در ویکی پدیا و هیچ سایت دیگری منتشر نشده است.
منبع:بیوگرافی پدرام شریفی
چگونه به کسی که علاقه به آشپزی دارد, هدیه بدهیم
آیا کسی که می خواهید به او هدیه بدهید عاشق آشپزی است؟ وسایل آشپزی, لوازم آشپزخانه می تواند از جمله بهترین هدیه هایی باشد که یک آشپز ماهر دریافت می کند. آیا می دانید چگونه باید بهترین هدیه آشپزخانه را برای چنین فردی فراهم کنید؟!
مراحل
به آشپزی کردن فرد مورد نظر در آشپزخانه توجه کنید. اگر موقعیتش را داشتید می توانید به او کمک کنید. به ابزار هایی که به نظر شما خطرناک, خراب یا قدیمی هستند و یا کارهایی که به نظر شما وقت و تلاش زیادی را لازم دارند دقت کنید.
سعی کنید بفهمید آن فرد در تلاش است که چه کار جدیدی را انجام دهد. آیا در حال یادگیری پخت نان است؟ ممکن است زمان مناسبی برای خرید یک همزن باشد.
تقریبا برای هر کاری ابزاری وجود دارد. خرید ابزار صحیح می تواند کمک بزرگی در آشپزی به آنها بکند. یک انتخاب غلط تنها پول خرج کردن است و فایده ای برای فرد نخواهد داشت. به خاطر داشته باشید که ابزار های قدیمی ممکن است به این دلیل قدیمی باشند که کارشان را به درستی انجام می دهند. اگر به نظرتان عمر این ابزار رو به اتمام است می توانید آن را با ابزار جدیدی جایگزین کنید اما اگر ابزار قدیمی است و هنوز قدرتمند است نیازی به جایگزین کردن آن نیست.
حواستان را به ابزار هایی که فرد در اختیار دارد و ابزار هایی که به آنها احتیاج دارد, باشد. این دو مورد اغلب در خرید هدیه به شما کمک می کنند.
یک دستورالعمل فوق العاده را با آنها به اشتراک بگذارید. اگر شما نیز آشپزی می کنید هدیه دادن یک ظرف نمونه از آن دستورالعمل کار خوبی است.
اگر وقت دارید, می توانید این غذا را با او درست کنید. اگر دستورالعمل تکنیک خاصی دارد, این کار بسیار با ارزش است. می توانید دستورالعمل غذا را بنویسید و حداقل یکی از مواد تشکیل دهنده ی آن را به صورت مخلوط شده یا نیمه آماده به او هدیه دهید. می توانید آنها را در ظرف شیشه ای بگذارید.
نمک و فلفل. برای هدیه دادن به دنبال چیز های خاص و لذیذ باشید مانند نمک هیمالیا که فکر می کنید ممکن است آن فرد تا به حال طعم آن را نچشیده باشد. و بسیاری از مواد دیگر.
شیره ی افرا واقعی. می توانید همراه آن پنکیک و یا وافل و یا ماهیتابه ی سرخ کردن وافل هم هدیه دهید.
عسل. عسل بسته به اینکه زنبور آن از چه گیاهانی تغذیه کرده اند می تواند با طعم خاص و پیچیده ی خود هدیه مناسبی باشد. ببینید که فروشگاه محلی شما چه نوع غذای خاصی را به فروش می گذارند و از آن غذا ها در انتخاب های خود استفاده کنید.
پاستایی که به دست خودتان پخته اید.به همراه روغن زیتون ربان پیچ شده به عنوان هدیه.
سرکه ی بالزامیک. اگر در منطقه ای زندگی می کنید که نزدیک کارخانه ی شراب سازی است, سرکه ی بالزامیک می تواند مورد مناسبی باشد.
روی ظرف برچسبی از تاریخ و مواد تشکیل دهنده ی آن بزنید. شاید دوست داشته باشید طرز تهیه آن را نیز به اشتراک بگذارید مگر اینکه یک راز خانوادگی باشد.
بروید و نوشیدنی های مختلف را امتحان کنید.
برای یک روز آشپزی را کنار بگذارید. به یک رستوران بروید و یا اینکه برای آن فرد غذا درست کنید.
به یک بازار محصولات کشاورزی یا غذایی بروید. می توانید برای آن شخص چند مورد را خریداری کنید.
به رویداد های محلی رستوران ها توجه کنید که می توانید در آنجا غذا های با کیفیت را با قیمت مناسب خریداری کنید. این کار می تواند تجربه ی جالبی باشد.
به صرف یک نوشیدنی
برای شرکت در یک برنامه کشاورزی متعلق به (CSA). در اینجا شما می توانید محصولات کشاورزی تازه را از مزرعه ی کوچکی خریداری کنید ( و گاهی اوقات تخم مرغ و گوشت و…)
پخت و پز غذا های مربوط به مجله ی آشپزی
چاقو های تیز و کاربردی نیز هدایای مناسبی هستند اما ممکن است هر کسی این هدیه را دوست نداشته باشد.
هدیه ی مناسب دیگر هدیه دادن کارت ورود به کلاس آشپزی در یک رستوران محلی است. اطمینان حاصل کنید که ساعت های حضور در کلاس به گونه ای باشد که فرد بتواند به راحتی در کلاس ها شرکت کند.
یک گلدان سبزی در حال رشد در خانه می تواند هدیه ی خوبی به فردی باشد که در آپارتمان زندگی می کند.
تولد : ۱۳۱۷ رشت
والدین : عبادالله رنجبر
سالهای فعالیت : سینما: ۱۳۳۱–۱۳۴۷
ملکه رنجبر (زاده ۱۳۱۷ در رشت) بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر ایرانی است. وی از سن شش سالگی فعالیت هنری خود را شروع کرد.
زندگینامه ملکه رنجبر
ملکه رنجبر فرزند عبادالله رنجبر هنرمند تئاتر گیلان در سال ۱۳۱۷ در رشت متولد شد. تحصیلات خود را تا مقطع سوم متوسطه در رشت و همدان ادامه داد و پس از آن زیر نظر پدرش تعلیم بازیگری دید. رنجبر از سن شش سالگی با ایفای نقش «کوزت» در نمایش بینوایان فعالیت خود را آغاز نمود. سپس در سال ۱۳۲۷ به تهران عزیمت نمود و به ادامه بازیگری در «تئاتر سعدی» پرداخت. ملکه رنجبر از بدو افتتاح تلویزیون با اجرای برنامههای زنده به همکاری با آن سازمان پرداخت و در سال ۱۳۳۵ کار در رادیو را شروع کرد.
قسمتی از گفتگو با ملکه رنجبر
این روزها ملکه رنجبر بهخاطر بیماری پارکینسون خانهنشین شده، مدتهاست از سینما و تلویزیون دور است و به گفته خودش دیگر حال و حوصله تماشای برنامهها و سریالهای تلویزیون را هم ندارد. در یکی از روزهای گرم تابستان مهمان این بازیگر پیشکسوت و مهربان شدیم و با او درباره خاطرات گذشته و حال و هوای این روزهایش گپ زدیم.
پدرم از بنیانگذاران تئاتر ایران بود
پدر من، آقای عبدالله رنجبر یکی از بنیانگذاران هنر تئاتر ایران بود. از او و فعالیتهایشان کلی مدارک و عکس وجود دارد که برخی از آنها مربوط به 120 سال قبل است که همگی را به موزه سینما اهدا کردهام. شما جوانها نمیدانید ما چقدر در راه به ثمر رسیدن هنر تئاتر در ایران بدبختی کشیدیم و دشواری دیدیم. با اهدای این مدارک به خانه سینما خواستم جوانها بدانند چقدر کار کردن در عالم هنر و بهخصوص هنر تئاتر در زمان ما سخت بوده است.
اگر حقوق بازنشستگیام نبود، نمیدانم چه میکردم؟
من پیش از انقلاب کارمند شهرداری بودم اما پس از انقلاب بهخاطر فعالیتم در تئاتر و سینما مجبور شدم بازنشسته شوم. چون هنوز در سینما و تلویزیون کار نمیکردم، چند سالی پیش پسرم که در انگلستان زندگی میکند، رفتم. وقتی تحصیلات پسرم تمام شد، با هم به ایران برگشتیم و کارم را شروع کردم. اما در زمان بیماریام این همه سال تجربه در سینما، تئاتر و تلویزیون به کارم نیامد و کسی یادی از من نکرد. فقط آقای قالیباف در آن زمان به من و پسرم کمک کرد و از طرف شهرداری برای من لوح تقدیر فرستاد.
پسرم مرا زنده نگه داشته است
اگر پسرم نبود تا به حال مرده بودم. این پسرم بود که مرا به بهترین بیمارستان برد و از من مراقبت کرد. پسرم همیشه فرزندی مهربان، دوستداشتنی و شایسته برایم بوده و هرگز از هیچ کمکی برای من دریغ نکرده است؛ حتی وقتی از انگلستان به ایران آمد درحالی که خودش مستاجر بود، ابتدا برای من خانه خرید و گفت: «اول برای مادرم خانه میخرم و بعد برای همسر و فرزندم.»
من همین یک پسر را دارم و نوهای زیبا به نام لیلی که در انگلستان مشغول تحصیل است.
تلویزیون ایران را ما افتتاح کردیم
من از هشت سالگی روی صحنه تئاتر بودم و در نمایش «بینوایان» نقش کوزت را بازی کردم. درواقع من اولین کوزت ایران هستم. از همان کودکی تحت نظارت پدرم وارد عالم بازیگری شدم و کارم را از تئاتر شروع کردم. در 16 سالگی وارد سینما شدم و پس از آن به رادیو و تلویزیون رفتم و در نمایشنامههای رادیویی مشغول به کار شدم. وقتی قرار شد تلویزیون به ایران بیاید ما هنرمندان دور هم جمع شدیم تا برای برنامهسازی فکر کنیم. اولین شبی که تلویزیون ملی ایران به شکل رسمی روی آنتن رفت، من و سایر هنرمندان در آن برنامه حضور داشتیم و تنها شبکه ایران در آن زمان را افتتاح کردیم.
پارکینسون توان کار کردن را از من گرفته
این روزها بیشتر در خانه هستم و تنها برای رفتن به دکتر و برخی کارهای ضروری از خانه خارج میشوم. تقریبا 10 ماه است خانهنشین شدهام و بیشتر سعی میکنم با مطالعه و ورق زدن آلبومها و مرور خاطراتم روزها را سپری کنم. مبتلا به بیماری پارکینسون هستم و باید از داروهای مختلفی برای جلوگیری از پیشرفت بیماریام استفاده کنم که برخی از این داروها کمی بیحالم میکند. علاقهای به تماشای برنامههای تلویزیون ندارم و سریالها را دنبال نمیکنم و فقط گاهی فیلم سینمایی میبینم.
بازیگران تازهوارد ما قدیمیها را قبول ندارند
در مدت بیماری هنرمندان حالم را جویا نشدند اما چند روز پیش اعضای هیات مدیره خانه سینما به عیادتم آمدند و برایم یک سکه و تقدیرنامه آوردند. دستشان درد نکند ولی سکه به چه دردم میخورد؟
از چهرههای جدید هم هیچکس یادی از من نکرده. ظاهرا آنها ما قدیمیها را قبول ندارند! سختیها و بدبختیهای این کار را ما کشیدیم و حالا که به روزگار ثبات و درآمد رسیده، چند جوان زیبا وارد سینما شدهاند و هیچکس را هم جز خودشان قبول ندارند. در زمان ما بازیگران تا دوره نمیدیدند، نمیتوانستند وارد عالم بازیگری شوند و ابتدا باید از نقشهای کوچک شروع میکردند اما الان یکشبه همه سوپراستار میشوند. (میخندد)
همیشه در کارهای خیر پیشقدم بودهام
من سالهاست عضو هلال احمر هستم. اتفاقا پس از بیماریام اعضای هلال احمر از همه زودتر به عیادتم آمدند. همیشه از حضور در کارهای خیر استقبال کردهام و این علاقه را از پدر و مادرم به ارث برده و آموختهام. در زمان زلزله بم 15 روز در سرما در میدان ولیعصر ایستادم و از مردم برای کمک به زلزلهزدهها پول جمع کردم. همیشه در کارهای خیر برای کمک به کودکان بیسرپرست و فقرا داوطلب بودم و مشتاقانه برای حضور در مراسم خیریه شتافتهام. من حتی برای زندانیان هم پول جمع کردهام و یکبار هم برای یک زندانی محکوم به اعدام از خانواده مقتول رضایت گرفتم.
کاش وارد دنیای سینما نمیشدم
اگر به گذشته بازگردم دیگر وارد دنیای سینما نمیشوم. چنین چیزی محال است اما با ذهنیت امروزم میدانم که ورود به این شغل برایم سختیهای فراوانی خواهد داشت؛ بهخصوص در زمان ما ورود به این حرفه واقعا دشوار بود. اگر واقعا میتوانستم به جوانی بازگردم، مینشستم در خانه و فکر کار کردن را هم نمیکردم. (میخندد)
در جوانی شهرت را تجربه کردم
وقتی وارد سینما شدم هنوز خیلی جوان بودم. به سرعت در فیلمهای خوبی مانند «فردا روشن است» ایفای نقش کردم و در فیلم «اعتراف» بازی کردم که خیلی مورد توجه قرار گرفت. روزنامهها و مجلات معتبر آن زمان مانند «سیاه و سفید» و «اطلاعات» با من مصاحبه کرده و عکس مرا روی جلد زدند. اما شهرت و جوانی باعث نشد راهم را گم کنم و علاقهام به هنر همیشه به همان شکلی که در کودکی در وجودم بود، باقی ماند.
پدرم فرش خانه را برای دستمزد بازیگرانش فروخت
این روزها میشنوم بازیگران جوان برای پول بیشتر چک و چانه میزنند. در زمان ما این کارها زشت بود و من هرگز برای پول بیشتر چانه نمیزدم. من وقتی به کاری دعوت میشدم از تهیهکننده کار میپرسیدم چقدر بودجه دارید و چقدر میتوانید هزینه کنید، طبق چیزی که اعلام میشد، دستمزدم را اعلام میکردم. من برای بازی در فیلم «فردا روشن است» دوهزار تومان دستمزد گرفتم که به نسبت شهرتی که آن زمان به دست آورده بودم و پیشنهادهای دیگری که داشتم بسیار رقم کمی بود اما چون فیلمنامه را دوست داشتم به این چیزها اصلا فکر نمیکردم.
پدرم ما را طوری تربیت کرد که وابسته به پول نباشیم و خودش هم اینطور نبود؛ البته همیشه حواسش به بازیگران تئاترهایش بود و هرطور شده دستمزد آنها را پرداخت میکرد. به یاد دارم وقتی بچه بودم شبی پدرم وارد منزل شد و به سرعت فرش خانه را جمع کرد. مادرم تعجب کرد و پرسید: «فرش را برای چه جمع میکنی؟» پدرم گفت: «تئاتر امشب فروش خوبی نداشت. میخواهم این فرش را بفروشم تا هنرمندان تئاترم ناامید نشوند.»
منبع:بیوگرافی ملکه رنجبر
4 روش : مشکلات خود را در میان بگذارید. زمان بیشتری را با یکدیگر صرف کنید. به خود توجه کنید. با یکدیگر صادق و صمیمی باشید
خانواده یکی از مهم ترین چیزها در دنیا می باشد. گاهی اوقات مشکلاتی در خانواده وجود دارد اما بیشتر اوقات ما عاشق آنها هستیم. در اینجا چند نکته برای راهنمایی به شما وجود دارد که می تواند به شما در برقراری ارتباط بهتر با والدین و خواهر و برادران کمک کند.
آیا اعضای خانواده سزاوار رفتار اشتباه شما هستند؟
اشتباهاتی را که در گذشته انجام داده اید بشناسید و سعی کنید دیگر مرتکب آنها نشوید.
اگر می دانید چه چیزی آنها را شاد می کند حتما آن کار را برایشان انجام دهید.
حسین سلیمانی (زاده ۳۰ شهریور ۱۳۶۳، تهران) بازیگر سینما و تلویزیون ایران است.وی در سن ۱۳ سالگی، با بازی در فیلم مهر مادری وارد دنیای سینما شد و برای بازی در این فیم از چند جشنواره بینالمللی، جوایز و تقدیرنامه دریافت کرد.
حسین سلیمانی علاوه بر بازیگری در زمینههای دستیاری کارگردانی، مجری طرح، بازیگردانی، عکاسی، ساخت فیلم کوتاه و ترانهسرایی نیز فعالیت دارد.
گفتگو با حسین سلیمانی
• وقتی واژه تولد را میشنوید یاد چه میافتید؟
تولد در واقع ظهور نعمتهای خداوند است. تولد یک اتفاق خوب است. یکی از نعمتهای خداوند است که دنیای تازهای را برای یک شخص، موجود و حتی شیء آماده میکند.
• من معتقدم یک نفر ممکن است چند بار متولد شود. شما چهطور؟
صد در صد با این حرف موافقم. هروقت اتفاق خوبی برای یک انسان بیفتد، منهای تاریخ تولد، آن روز میتواند تولد دوباره او باشد.
• شما چند بار سوای تاریخ شناسنامه متولد شدهاید؟
شاید بتوانم بهترین تولدم را ورود به سینما بدانم یا قبول شدنم در دانشگاه. ورود به سینما در حقیقت روزی بود که حسین سلیمانی دوباره متولد شد.
• خوب پس بیایید در مورد مهمترین تولدتان حرف بزنیم. آن روزها را به یاد دارید؟
سال 1375 برای بازی در «مهر مادری» انتخاب شدم. کار اردیبهشت سال 1386 کلید خورد. کمال تبریزی به عنوان کارگردان از حدود 3هزار نوجوان تست گرفت. از این بین 300 نفر انتخاب شدند و در نهایت 13 نفر از این بین گلچین شدند. مجدداً 3 نفر انتخاب شدند و 2 نفر نامزد نهایی بودند که من هم جزوشان بودم. در گروه بین اینکه من بازیگر این نقش باشم یا آن یک نفر بحث بود. برخی مخالف بازی من و برخی دیگر موافق بازی کردن من در این نقش بودند که در نهایت من قبول شدم.
• به عبارت دیگر دوباره متولد شدید.
[می خندد] بله. مرحله انتخاب 45 روز طول کشید.
• تولد سختی بود؟
یادم هست که دلشوره داشتم. تولد بعدی من قبول شدنم در دانشگاه بود که خیلی خوشحال شدم.
• چه آدمهایی دراین روند به شما کمک کردند؟
باید از فاطمه معتمدآریا نام ببرم که بزرگترین کمک را به من کرده و من همیشه با او مشورت میکنم. کمال تبریزی هم به من بسیار کمک کرده و من بسیار دوستش دارم.
• به روند کاری شما که نگاه میکنم، میبینم از بازیگری شروع کردید یعنی از جلوی دوربین شروع کردید و امروز به دستیاری کارگردان و مجری طرح یعنی پشت دوربین رسیدید. این روند را بر چه اساسی طی کردید؟
آمدن من در سینما خیلی اتفاقی بود، اما ماندنم در این هنر کاملاً انتخابی است. زمانی که وارد این حوزه شدم شناختی از این کار نداشتم اما بعدها که بازیگری برایم جدی شد، شروع کردم به مطالعه کردن و دیدن فیلم. سال 1382 تصمیم گرفتم کارهای دیگری را هم در سینما تجربه کنم و یاد بگیرم.
• یک تولد دیگر.
بله. با فاطمه معتمدآریا صحبت کردم. او مرا خیلی تشویق کرد و راهنمایی خیلی خوبی هم به من کرد. کارم را با دستیارسومی حسین قناعت در «کارگاه لطفی» شروع کردم، بعد در «یک قدم تا خدا» ساخته علی عطشانی دستیار دوم شدم و به دستیاری کارگردان و مشاور انتخاب بازیگر در فیلم سینمایی «روایتهای ناتمام» به کارگردانی پوریا آذربایجانی رسیدم. میخواهم بگویم که من این مراحل را پله پله طی کردم.
• چرا بازیگری را ادامه ندادید؟ به عبارت دیگر چرا وارد حوزه اجرایی شدید؟
نمیخواستم فقط تجربه بازیگری داشته باشم. دوست داشتم فضاهای دیگری را هم در سینما و تلویزیون تجربه کنم.
• پس گامهای بلندتان را برداشتهاید برای کارگردانی؟
هم مینویسم، هم کارگردانی میکنم. چند فیلم کوتاه ساخته ام. دوست دارم که تجربیات تازهای در عرصه سینما و تلویزیون داشته باشم. میخواهم تجربه عملی داشتهباشم، صرف اینکه بخوانم و ببینم برایم کافی نیست. برای همین دوست دارم زمانی که کارگردانی یک کار را برعهده میگیرم هم از تولید سررشته داشتهباشم هم از بازیگری.
تخلص خود را از نام سعدبن ابی بکر بن سعد زنگی ولیعهد مظفرالدین ابوبکر گرفت. هر وقت سعدی در شیراز بود در خدمت این ولیعهد ادب پرور به سر می برد.
سعدی در نظامیه بغداد تحصیل کرد. دانشجویان دانشگاه نظامیه عبارت بودند از مفسران، محدثان، وعاظ، حکام و مذکران.
شیخ پس از اتمام تحصیل به سیر و سیاحت پرداخت و در مجالس، وعظ می گفت و مردم را به سوی دین و اخلاق هدایت می کرد.
به طوری که از آثار سعدی بر می آید ومعاصرینش هم می نویسند در لغت، صرف و نحو، کلام، منطق، حکمت الهی، و حکمت عملی، (عالم الاجتماع و سیاست مدن) مهارت داشت. مخصوصاً او در حکمت از تمام آثارش پیداست.
کتاب بوستان نه فقط حاوی مطالب اخلاقی و حکمتی است، بلکه استادی شیخ را در علم الاجتماع نشان می دهد. تبحر وی در زبان عربی و فارسی و ذوق لطیف و طبع و قادش او را برانگیخت تا شیرین ترین آثار فارسی را در نظم و نثر از خود به جای گذارد.
سعدی در ابتدا همان سبک متداول زمان خویش را در نویسندگی در پیش گرفت. بعد به سبک خواجه عبدالله انصاری تمایل پیدا کرد. اما طولی نکشید که سبک خاص و مشخصی برای خود ابداع نمود.
شیخ اجل نه تنها به نصایح مردم می پرداخت بلکه از اندرز دادن به سلاطین هم مضایقه نداشت کما این که رساله هفتم خود را به اندرز به ملک انکیاتو اختصاص داد.
علاوه بر این رساله، قصایدی نیز سروده که در آنها ضمن مدح، نصایح زنده و گاه خشنی به انکیاتو نموده است.
شاهکار سعدی در نثر، گلستان اوست که در حقیقت نوعی مقامه نویسی است.ولی در این رویه گرد تقلید نگشته و راه تازگی و ابتکار را پیموده است.
ترتیب و تناسب وتنوع گلستان همراه با موضوعات دلکش اجتماعی و اخلاقی و تربیتی و سبک ساده و شیرین نویسندگی، سعدی را به عنوان خداوند سخن معرفی کرده است. سعدی در بین معاصرین خویش هم با وجود نبودن وسایل نشر جای خود را باز کرد.
شهرت وی به اندازه ای بود که پس از پنجاه و پنج سال که از مرگش می گذشت در ساحل اقیانوس کبیر، یعنی در چین، ملاحان اشعارش را به آواز می خواندند.
چهل و سه سال پس از فوت شیخ، یکی از فضلا و عرفا به نام علی ابن احمدبن ابی سکر معروف به بیستون اقدام به تنطیم اشعار سعدی و ترتیب آنها با حروف تهجی نمود.
وی کلیه آثار شیخ را به 12 بخش تقسیم نمود. اول رساله هایی که در تصوف و عرفان و نصایح ملوک تصنیف کرده است. دوم گلستان، سوم بوستان، چهارم پندنامه، پنجم قصاید فارسی، ششم قصاید عربی، هفتم طیبات، هشتم بدایع، نهم خواتیم، دهم غزلیات قدیم که مربوط به دوران جوانی شیخ است، یازدهم صاحبیه مشتمل بر قطعات، مثنویات، رباعیات و مفردات. دوازدهم مطایبات. از آثار شیخ نسخ قدیمی که در زمان شخص او تحریر شده موجود است.
سعدی در سیر و سلوک نیز مقامی بس والا داشت. به تمام قلمرو اسلامی و همسایگان کشورهای اسلامی مسافرت کرد و دیده تیزبین او در هر ذره، عالمی پند و حکمت می دید.
یک بار هم در جریان جنگ های صلیبی به طوری که خودش در گلستان می نویسد به چنگ عیسویان اسیر می شود.
مدفن شیخ در شیراز معروف است. مورخین، سعدیه فعلی را خانقاه او دانسته اند و می نویسند که شیخ در این خانقاه که در شمال شرقی شیراز واقع شده به عبادت مشغول بوده و از سفره انعام او درویشان بهره می برده اند.
دولت شاه سمرقندی در تذکره الشعراء می نویسد سلاطین و بزرگان و علما به زیارت شیخ بدان خانقاه می رفتند. قنات حوض ماهی فعلی در زمان شیخ نیز جاری و معمور بوده و سعدی حوضی از مرمر در باغ خانقاه خود ساخته، از آن قنات آب در آن جاری می کرده است.
منبع:بیوگرافی سعدی
محسن بهرامی، یکی از مجریان برنامه «رادیو هفت» است که از شبکه آموزش پخش میشود. او فارغالتحصیل مدرسه عالی بازیگری در حوزه هنری است و فعالیت هنری خود را از سال 80 با حضور در نمایش «از دست رفته» به کارگردانی فرهاد اصلانی آغاز کرد و تاکنون در سریالهای «روشناییهای شهر» به کارگردانی مسعود کرامتی، «بیگناهان» به کارگردانی احمد امینی، «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» به کارگردانی احمد معظمی و… حضور داشته است. او سال 89 موفق به دریافت تندیس بازیگر اول مرد در بخش نمایش رادیو از سیزدهمین جشنواره تئاتر دانشجویی نیز شد.
بهرامی در سریال «پازل» به کارگردانی ابراهیم شیبانی ـ که از شبکه یک پخش میشود ـ نقش یک افسر اطلاعاتی را بازی میکند و در کنار رضا کیانیان برای رفع خرابکاری صنعتی در تاسیسات هستهای کشور و مقابله با جاسوسان میکوشد.
به بهانه حضور بهرامی در این سریال با وی گفتوگو کردیم.
از چگونگی حضورتان در سریال پازل بگویید؟
پازل مینیسریال شش قسمتی است که قرار است عملکرد نیروهای وزارت اطلاعات را به نمایش بگذارد. این سریال درباره جاسوسانی است که قصد دارند برای ضربه زدن به تاسیسات هستهای کشورمان در این سیستم اختلال ایجاد کنند. در واقع پازل مقابله عوامل وزارت اطلاعات اعم از نیروهای تعقیب و مراقبت تا نیروهای عملیات با گروههای جاسوسی است. ابراهیم شیبانی با شناختی که از من داشت برای بازی در این سریال دعوت به کارم کرد و من هم پذیرفتم.
چه چیزی در فیلمنامه این سریال بود که شما را جذب کرد؟
چیزی که در قصه و داستان این سریال برایم جالب بود، این است که کارگردان این مجموعه بر خلاف برخی کارگردانان ایرانی، خلافکاران را احمق فرض نکرده و اتفاقا آنها را بسیار هم تیزهوش نشان میدهد. به همین دلیل دست و پنجه نرم کردن با آنها برای ماموران وزارت اطلاعات مهم و به واقعیت هم نزدیکتر است.
یعنی جاسوسان و خلافکاران پازل افرادی ناتوان نیستند؟
این بزرگترین اشتباه است که فکر کنیم دشمنانمان عقبمانده هستند. اتفاقا ماموران زبده اطلاعاتی ما نیز چنین فکری نمیکنند، ولی متاسفانه در بیشتر فیلمها و سریالها اینگونه نشان داده میشود که دشمنان ما توانایی چندانی ندارند. در پازل ما با دشمن سرسختی طرف هستیم که جاهایی حتی از ما جلو میزند و مجبوریم تلاشمان را مضاعف کنیم تا بتوانیم با سرعت جلوی پیشروی او را بگیریم. به عقیده من این نقطه قوت سریال است.
کمی درباره نقشتان در این سریال توضیح دهید؟
من در این سریال نقش طاهر را بازی میکنم که در واقع جانشین و دستیار فرمانده عملیات (رضا کیانیان) است. طاهر تقریبا نفر دومی است که عملیات را رهبری میکند و از ویژگیهایش این است که حواسش جمع و کارش را خوب بلد است. شخصیتی که من ایفاگر نقش او هستم تقریبا در تمام حوزههای کاری عملیاتی و اطلاعاتی تخصص دارد و به همین دلیل به نوعی مشاور ارشد فرمانده به شمار میآید.
با توجه به این ویژگیهای طاهر، این نقش را چگونه بازی کردید که باورپذیر باشد؟
همیشه سعی میکنم در لحظاتی که اتفاقات مهمی در سریال در حال رخ دادن است به امور مسلط باشم و این تسلط را بیش از هر چیز دیگری در بازی خودم بروز بدهم. حتی وقتی شکستهای مقطعی میخوریم با خونسردی تلاش میکنم امور را سروسامان بدهم که همین باعث شده این نقش برای مخاطب باورپذیر باشد.
آیا قبل از این تجربه بازی در کنار رضا کیانیان را داشتید؟
خیر، برای اولینبار بود که کنار او بازی کردم که تجربه بسیار لذتبخشی بود.
بازی شما تحتتاثیر بازی کیانیان قرار نگرفت؟
نمیتوانم بگویم تحتتاثیر او نبودم؛ ولی یکی از محاسن اخلاق حرفهای آقای کیانیان این است که خیلی راحت و بدون استرس کار میکند و اجازه نمیدهد انرژی منفی به کارش وارد شود و به همین دلیل هم همیشه موفق ظاهر شده است. این روش کار در بازی کسانی که در کنارش هستند هم تاثیر مستقیم و مثبتی میگذارد. برخورد آقای کیانیان آنقدر خوب و صمیمی بود که واقعا احساس راحتی میکردیم. او همیشه سعی میکند آرامش تیم تولید سریال حفظ شود و همه چیز سر جای خودش باشد. در کل حضورم در کنار این بازیگر که سابقه طولانی در حرفه بازیگری دارد بسیار لذتبخش بود و خیلی چیزها یاد گرفتم. او برخی اوقات نکات ریز و کوچکی را یادآوری میکرد که در بازی من تاثیر زیادی میگذاشت.
در سریال، شما دستیار کیانیان هستید؛ ولی عملا برخی اوقات اینگونه نشان داده میشود که شما به او دستور میدهید؟
نه اینگونه نیست. من دستور نمیدهم. شاید این شبهه از آنجا بهوجود آمده که کیانیان به طاهر اعتماد کامل دارد و میداند او آدمی است که کمترین اشتباه را در کارهایش میکند و حرفهایش برای کیانیان قابل اعتماد است.
پازل سریالی پلیسی و اطلاعاتی است، ولی صحنههای اکشن زیادی ندارد. به نظرتان این باعث نمیشود تعداد مخاطبانش کم شود؟
ما نباید این سریال را یک کار پلیسی بدانیم زیرا هیچ حضوری از نیروهای انتظامی در آن نمیبینیم ولی قبول دارم که صحنههای اکشن و حادثهای آن کم است که این هم به دلیل موضوع و داستان آن است. ما در سریالهایمان آنچنان که باید و شاید بضاعت اکشن کاری نداریم. بههمیندلیل همین کمی در پازل فضای حادثهای تلطیف و بیشتر سعی شده فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی به نمایش درآید. پیشنهاد میکنم مخاطب به پازل به عنوان یک اثر پلیسی نگاه نکند.
بابک جهانبخش (با نام شناسنامهای علی جهانبخش) متولد ۱ فروردین ۱۳۶۲ در بوخوم آلمان، بابک جهانبخش از خوانندگان پرمخاطب موسیقی پاپ ایران. مدرک تحصیلی او دیپلم تجربی میباشد. او با مروارید شهریاری ازدواج کرده است. و پسری با نام آرتا دارند. بابک جهانبخش که آلبوم « اکسیژن » او مرور خوبی برای خاطرههای «من و بارون» بود حسابی مشغول پدر شدنش است و معتقد است که با بهدنیا آمدن آرتا بزرگ شده است. پای صحبتهای او نشستیم تا ببینیم بازتابهای انتشار آلبوم اکسیژن چگونه بوده و تصمیم بابک برای ندادن آلبوم جدی است یا نه!
بابک جهانبخش نوازندگی پیانو را از ۵ سالگی زیر نظر استاد آلمانی در مدرسه موسیقی آزاد شهر بوخوم آلمان آغاز نمود و بعد از تحصیلات پدرش و بازگشت به ایران، علاقه خود را به موسیقی بیشتر دید و به صورت جدی تر موسیقی شرقی را دنبال کرد. اولین کسی که او را به خواننده شدن تشویق کرد مرحوم مجتبی میرزاده آهنگساز قدیمی بود. او دورههای آموزشی جدید را طی کرد و در سال ۷۶ و در سن ۱۴ سالگی، مجوز رسمی خود را از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که در آن زمان با تایید محمدعلی معلم همراه بود دریافت کرد و در همان سال یک کار را برای صدا و سیما ضبط نمود.
با فکر اکسیژن را منتشر کردم با اینکه آلبوم « اکسیژن»با توجه به موفقیت چشمگیری که «من و بارون» داشت و فاصله زمانی کمی از آلبوم قبلی منتشر شد، در موقعیت خطرناکی بود، اما من با تفکر این کار را انجام داده بودم. با این فکر که هنوز اتفاقهای زیاد و خوبی در ادامه «من و بارون» در ذهن من است که میتوانم روی پروژه اکسیژن آن را پیاده کنم اما متاسفانه بازخوردها برایم کمی عجیب بود که خیلیها برای انتشار این آلبوم شمشیر را از رو بسته بودند چون اصلا توقع نداشتم که آلبوم را نشنیده نقد کنند ولی خدا را شکر اتفاقی که من دنبال آن بودم با «اکسیژن» افتاد. در این سالها به یک چیزی رسیدهام که وقتی یک اتفاق خوبی راجع به یک آلبوم، فیلم یا هر چیزی میافتد یکسری آماده نشستهاند تا کار بعدی آن آدم را بکوبند و بی ارزش کنند. اگر چه طبیعی است که سطح توقع مخاطبان بالاتر میرود اما عدهای به خصوص از اهالی رسانه شروع به نقدهای بیجهت و مغرضانه میکنند. درصورتی که رسالت رسانه چه تصویری چه نوشتاری سازنده بودن و بهتر کردن ضعفهای یک کار باید باشد و نقاط قوت را ببیند و برای اشاعه آن کمک کند
مخاطب تکرار را میپسندد تنها به این خاطر سراغ کارهای متفاوت میروم تا برچسب تکراری و یکنواخت بودن از روی من برداشته شود. در واقع من در این سالها به این باور رسیدهام که مخاطبان ما تکرار را دوست دارند چون وقتی از شما میخواهند که کاری شبیه « من و بارون»، «چی شده» یا «دوست دارم» اجرا کنی یعنی من تکراری میخواهم. فضاها محدود میشود اما خب ما هم مطمئنا چیزی را که مخاطبانمان میپسندند را کار میکنیم. من تمام چیزهایی را که میخوانم به خصوص ترانهها و کارهایی که مال خودم است، درواقعیت تجربه کردم و تمامشان برای من واقعی و ملموس است شاید برخی از این کارها حس الان من نباشند ولی کاملا حسشان کردم. به همین خاطر تا چیزی را باور نداشته باشیم نمیتوانیم آن را به همان خوبی انتقال دهیم. پس اگر محبوب میشود به نحوی به سازنده آن نزدیک و با حس آن درگیر است. مثلا من «ایدهآل» را برای پسرم آرتا خواندم. حاضرم قسم بخورم زمانی که موسیقی را شروع کردم هیچ حمایتی نشدم .اصلا تا زمانی که پای پول وسط باشد کارها خراب می شوند.چیزی که در کل این سال ها شنیده شده و برایش زحمت کشیده ام با پول بهدست نمی آید.چون کاری که ساخته می شود باید دلی باشد نه بیزینسی.